شب مبارک قدر واعمال آن

بسم الله الرحمن الرحیم


[size=184] آداب مشترك شب قدر


1- [size=117]غسل

امام صادق عليه السلام: « شب نوزدهم ماه رمضان و بيست و يكم و بيست و سوم ، غسل كن و بكوش كه اين شب ها را زنده بدارى.»(1)


امام صادق (ع) : « غسلِ شب بيست و يكم و شب بيست و سوم ، مستحب است و آنها را ترك نكن؛ چرا كه اميد است شب قدر ، در يكى از آنها باشد.»(2)


به نقل از بكير بن اعينـ : از امام صادق عليه السلام پرسيدم: در كدام يك از شب هاى ماه رمضان ، غسل كنم؟

فرمود: «در نوزدهم ، بيست و يكم و بيست و سوم. و غسل در اوّل شب باشد».


گفتم: اگر [كسى] پس از غسل بخوابد؟

فرمود: «آن ، همانند غسل روز جمعه است. اگر پس از سپيده دم غسل كنى ، برايت كافى است».
(3)


-----------------------------------------------------------------------------


2- [size=117]شب زنده دارى


  پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: « هر كس شب قدر را زنده بدارد ، تا سال آينده عذاب از او برگردانده مى شود.» (4)


  امام باقر عليه السلام :

« پيامبر خدا نهى كرد كه از شب بيست و يكم و شب بيست و سوم ، غفلت شود و نهى كرد كه كسى در آن شب بخوابد.»

(5)



  الأمالى ـ به نقل از يحيى بن علاء ـ : « امام صادق عليه السلام سخت بيمار بود. دستور داد او را به مسجد پيامبر خدا بردند.

آن جا بود ، تا صبح شبِ بيست و سوم ماه رمضان.»
(6)



امام كاظم عليه السلام: « هر كس در شب قدر غسل كند و آن شب را تا سپيده دم زنده بدارد ، از گناهانش بيرون مى آيد. »
(7)



--------------------------------------------------------------------------
1- الهداية : ص 196 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 8 ح 11 .
2- الكافي : ج 3 ص 40 ح 2 .
3- تهذيب الأحكام : ج 1 ص 373 ح 1142 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 12 ح 17 .
4- الإقبال : ج 1 ص 345 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 145 ح 3 .
5- دعائم الإسلام : ج 1 ص 281 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 9 ح 12 .
6- الأمالي للطوسي : ص 676 ح 1428 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 4 ح 4 .
7- فضائل الأشهر الثلاثة : ص 137 ح 146 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 128 ح 84 .

- دعـــا

الف ـ تأكيد بر دعا در شب قدر

الإقبال ـ به نقل از حمّاد بن عثمان ـ :شب بيست و يكم ماه رمضان ، خدمت امام صادق عليه السلام وارد شدم. به من فرمود:

«اى حمّاد! غسل كرده اى؟».

گفتم: آرى ، فدايت شوم.

پس ، حصيرى طلبيد. سپس فرمود: «كنار من بيا و نماز بخوان».

امام عليه السلام همواره نماز مى خواند و من نيز كنار او نماز مى خواندم ، تا آن كه از همه نمازهايمان فارغ شديم. سپس شروع كرد به دعا كردن.

من نيز دعاى او را آمين مى گفتم ، تا آن كه سپيده دميد. اذان و اقامه گفت و بعضى از فرزندان نوجوان خود را صدا زد.

ما پشت سرش ايستاديم و او جلو رفت و براى ما نماز صبح را به جماعت خواند. (1)


ب ـ دعاهاى شب قدر

المعجم الأوسط ـ به نقل از عبد اللّه بن يزيد ـ :عايشه گفت: اى پيامبر خدا! اگر شب قدر را درك كردم ، از خدا چه بخواهم؟

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «از او عافيت بخواه». (2)


الإقبال ـ در بيان دعاى امام حسن مجتبى عليه السلام :

«اى آن كه در آشكارى اش پنهان است! اى آن كه در نهان بودنش آشكار است! اى پنهانى كه نهان نيست! اى آشكارى كه ديده نمى شود!

اى آن كه هيچ توصيفگرى به حقيقتِ هستى اش نمى رسد و به حدّى محدود نيست! اى غايبى كه گم شده نيست!

اى حاضرى كه ديده نمى شود : طلبش مى كنند و به او مى رسند ؛ آسمان ها و زمين و آنچه ميان آنهاست ، حتّى چشم بر هم زدنى ، تهى از او نيست ؛

نه به چگونگى ، درك مى شود و نه به كجايى ، جايى براى او بيان مى گردد! تو فروغ فروغ ها و پروردگار پروردگارانى. تو بر همه چيز ، احاطه دارى.

منزّه است آن كه چيزى همچون او نيست ، و او شنواى بيناست. منزّه است آن كه اين گونه است و جز او چنين نيست». (3)

سپس هر چه خواستى دعا مى كنى و از او مى خواهى.



[size=117] ج ـ واسطه قرار دادن قرآن

امام باقر عليه السلام: « در سه شب از ماه رمضان ، قرآن را [ به دست] مى گيرى ، باز مى كنى و جلوى روى خود قرار مى دهى و مى گويى:

«خداوندا! تو را به كتابِ نازل شده ات مى خوانم و به آنچه در آن است ـ و نام بزرگ تر و نام هاى نيكوتر تو و آنچه مايه بيم و اميد است ،

در آن است ـ كه مرا از آزادشدگانِ خودت از آتش قرار دهى» و براى هر نيازى كه به نظرت مى رسد ، دعا مى كنى » (4)


[size=117]د ـ واسطه قرار دادن قرآن و اهل بيت عليهم السلام

الإقبال ـ به نقل از امام صادق عليه السلام ـ :قرآن را بگير و آن را بر سرت بگذار و بگو :

«خداوندا! به حقّ اين قرآن و به حقّ آن كه او را با قرآن مبعوث كردى و به حقّ هر مؤمنى كه در قرآن او را ستوده اى و به حقّى كه بر آنان دارى ـ

و هيچ كس به حقّ تو ، آشناتر از خودت نيست ـ ، تو را قسم مى دهم ، به خودت ، اى خداوند! (ده بار) ».

سپس مى گويى :
«به حقّ محمّد (ده بار) ، به حقّ على (ده بار) ، به حقّ فاطمه (ده بار) ، به حقّ حسن (ده بار) ، به حقّ حسين (ده بار) ، به حقّ على بن حسين (ده بار) ، به حقّ محمّد بن على (ده بار) ، به حقّ جعفر بن محمّد (ده بار) ، به حقّ موسى بن جعفر (ده بار) ، به حقّ على بن موسى (ده بار) ، به حقّ محمّد بن على (ده بار) ، به حقّ على بن محمّد (ده بار) ، به حقّ حسن بن على (ده بار) ، به حقّ حجّت (ده بار) » و حاجت خويش را مى طلبى .

[ امام عليه السلام ] در حديث خود فرموده است كه دعاى دعاكننده ، مستجاب و حاجت هايش برآورده مى شود. (5)



امام كاظم عليه السلام:قرآن را در دستت بگير و آن را بالاى سرت ببر و بگو:

«خداوندا! به حقّ اين قرآن ، و به حقّ آن كه او را با قرآن به سوى بندگانت فرستادى ، و به هر آيه اى كه در قرآن است و به حقّ هر مؤمنى كه او را

در قرآن ستوده اى و به حقّ او بر تو ـ كه هيچ كس به حقّ او داناتر از تو نيست ، اى سرورم ، اى سرورم ، اى سرورم! خداوندا ، خداوندا ، خداوندا! (ده بار)

ـ و به حقّ محمّد (ده بار) و به حقّ هر امام (ده بار) » و امامان را مى شمارى تا به امام زمانت برسى.
به يقين ، از جاى خود بر نمى خيزى ، مگر آن كه حاجتت برآيد و كارت برايت آسان شود  !

(6)



----------------------------------------------------------------------------------------------------------------



[size=184]4-زيارت امام حسين (ع)


امام صادق عليه السلام: «  هر گاه شب قدر شود ـ كه در آن ، هر كار حكمت آميزى فيصله مى يابد ـ ، آن شب ، منادى از دل عرش بانگ بر مى آورد

كه: «خداوند ، هر كس را امشب به زيارت قبر حسين عليه السلام آمد ، آمرزيد».

(7)




------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1- الإقبال : ج 1 ص 366 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 157 ح 4 .
2- المعجم الأوسط : ج 3 ص 66 ح 2500 ؛ مستدرك الوسائل : ج 7 ص 458 ح 8654 نحوه .
3-الإقبال : ج 1 ص 382 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 165 ح 5 وفيه «دعاء عليّ بن الحسين عليهماالسلام» .
4-الإقبال : ج 1 ص 346 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 146 و ج 97 ص 4 ح 5 .
5-الإقبال : ج 1 ص 346 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 146 .
6-الإقبال : ج 1 ص 347 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 146 .
7- تهذيب الأحكام : ج 6 ص 49 ح 111 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 166 ح 5 .

- نـمــاز


[size=117]الف ـ تأكيد بر نماز خواندن در شب قدر



پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: «هر كه در شب قدر ، از روى ايمان و براى پاداش الهى نماز بخواند ، خداوندْ گناه گذشته او را مى آمرزد.» (1)





[size=117]ب ـ دو ركعت نماز

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:


« هر كس در شب قدر دو ركعت نماز بخواند (در هر ركعت: يك بار «فاتحة الكتاب» و هفت بار سوره «قل هو اللّه أحد» بخواند)

و چون فارغ شد ، هفتاد بار استغفار كند ، از جاى خود بر نمى خيزد تا آن كه خداوند ، او و پدر و مادرش را مى آمرزد و خداوند ،

فرشتگانى را بر مى انگيزد كه تا سال ديگر براى او حسنات مى نويسند و خداوند ، فرشتگانى را به سوى بهشت مى فرستد كه براى او

درختانى بكارند و كاخ هايى بسازند و نهرهايى جارى كنند ، و از دنيا بيرون نمى رود تا آن كه همه اينها را ببيند. »
(2)





[size=117]ج ـ صد ركعت نماز

فضائل الأشهر الثلاثة ـ به نقل از اسماعيل بن مهرامام صادق عليه السلام فرمود :

«هر كه در شب هاى غسل ماه رمضان غسل كند ، از گناهانش بيرون مى آيد ، همچون روزى كه مادرش او را زاده است...».

گفتم : آيا در آن شب ها، نمازى جز آنچه در شب هاى ديگر ماه است ، وجود دارد؟

فرمود : «نه ، مگر در شب بيست و يكم و بيست و سوم كه در اين شب ، اميد شب قدر مى رود. و مستحب است در هر شب از شب هاى قدر ،

صد ركعت نماز خوانده شود ، در هر ركعت: يك بار حمد و صد بار سوره قل هو اللّه أحد . پس اگر چنين كند ، خداوند ، او را از آتش مى رهاند و

بهشت را براى او حتمى مى سازد و شفاعت او را درباره جماعتى به شمار قبيله ربيعه و مُضَر مى پذيرد».
(3)



الكافى ـ به نقل از على بن ابى حمزه ثمالى ـ : نزد امام صادق عليه السلام بودم. ابو بصير به امام عليه السلام گفت: فدايت شوم!

شبى كه درباره آن اميد است ، كدام شب است؟

فرمود: «در شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم» تا آن كه فرمود: «آن را در شب بيست و يكم و بيست و سوم بطلب و در هر يك از اين دو شب ،

صد ركعت نماز بخوان و اگر توانستى ، آن دو شب را تا سحرْ زنده بدار و در آن دو شب غسل كن
».



گفتم : اگر توانايى نداشتم كه آن را ايستاده بخوانم؟

فرمود : «نشسته نماز بخوان».

گفتم : اگر نتوانستم؟

فرمود : «در رخت خوابت بخوان. عيبى ندارد كه در اوّل شب ، اندكى بخوابى». (4)



----------------------------------------------------------------------------
1- الأمالي للطوسي : ص 150 ح 247 ؛
2- الإقبال : ج 1 ص 344 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 144 ح 3 .
3- فضائل الأشهر الثلاثة : ص 137 ص 147 .
4-الكافي : ج 4 ص 156 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 2 ح 4 .

[size=134] آنچه مخصوص شب نوزدهم است ...




الإقبال: روايت شده كه شب نوزدهم ماه رمضان ، صد بار استغفار مى شود و صد بار قاتل مولاى ما على عليه السلام ، لعنت مى شود. (1)



  مسارّ الشيعة:

« در شب نوزدهم آن (ماه رمضان) ، گروه حاجيان نوشته (معيّن) مى شود. در همان شب ، مولايمان امير مؤمنان ، على بن ابى طالب عليه السلام ،

ضربتى خورد كه در پىِ آن به شهادت رسيد. و در آن شب ، غسل هست... و در آن شب ، صد ركعت تمام از هزار ركعت خوانده مى شود.

و در آن شب ، مستحب است:  بسيار استغفار كردن ، صلوات فرستادن بر پيامبر خدا محمّد بن عبد اللّه صلى الله عليه و آله ، دعا و نيايش به درگاه خداى متعال

براى تجديد عذاب ستمگرانِ به دودمانِ پيامبر صلى الله عليه و آله از ساير مردم ، وبسيار لعنت كردن بر قاتل امير مؤمنان عليه السلام.

و آن ، شبى است كه اندوه اهل ايمان ، تجديد مى شود. (2)





----------------------------------------------
1- الإقبال : ج 1 ص 344 ، بحارالأنوار : ج 98 ص 144 ح 3 .
2- مسارّ الشيعة : ص 25 .

[size=184]«« آنچه مخصوص شب بيست و يكم است »»




[size=117]الف ـ تأكيد بر غسل


  امام صادق عليه السلام:  « غسل شب بيست و يكم ماه رمضان ، مستحب است. » (1)



 

---------------------------------------------------------------------------------------



[size=117]ب ـ تأكيد بر اهمّيت دادن به اين شب


  شيخ مفيد ـ در مسارّ الشيعة ـ :

« معراج پيامبر خدا ، در شب بيست و يكم اين ماه ، بود و در چنين شبى ، خداوندْ عيسى بن مريم عليهماالسلام را بالا برد و در چنين شبى ،

موسى بن عمران عليه السلام در گذشت و در مثل چنين شبى ، جانشين او يوشع بن نون در گذشت و در چنين شبى ،

رحلت امير مؤمنان عليه السلام در سال چهل هجرى در 63 سالگى اتّفاق افتاد.

و اين ، شبى است كه اندوه هاى خاندان محمد صلى الله عليه و آله و پيروانشان تجديد مى شود. و غسل در آن ، مثل همان است كه ياد كردم

و نماز صد ركعت ، مثل نماز شبِ نوزدهم است ، طبق آنچه پيش تر گفتيم. و مستحب است بسيار صلوات فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد صلى الله عليه و آله


و تلاش در نفرين كردن بر ستمگرانِ بر آنان و پيوسته لعنت كردن بر قاتلان امير مؤمنان عليه السلام و بر هر كه راه را براى آن هموار كرد و سبب آن شهات شد

و بر مردم ديگرى كه آن را برگزيدند و راضى به آن شدند.
(2)



سایر اعمال همان است که در ، آداب مشرک ذکر گردید .



-------------------------------------------------------------------------
1- الإقبال : ج 1 ص 359 ، بحارالأنوار : ج 81 ص 19 ح 25 .
2- مسارّ الشيعة : ص 26 .

الف ـ تأكيد بر غسل

به نقل از بريد بن معاويه : « ديدم امام صادق عليه السلام در شب بيست و سوم از ماه رمضان غسل كرد: يك بار در اوّل شب ، يك بار هم در آخر آن .» (1)



ب ـ [size=117]تأكيد بر شب زنده دارى


1-  امام على عليه السلام:

« پيامبر خدا در دهه آخر ماه رمضان ، بستر خود را جمع مى كرد و كمرش را مى بست و شب بيست و سوم ، خانواده خود را بيدار مى كرد

و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب مى پاشيد »
. (2)



  
2- دعائم الإسلام: فاطمه عليهاالسلام نمى گذاشت كه كسى از خانواده اش در آن شب (شب بيست و سوم) بخوابد و [ خواب] آنان را

با كم خوردن درمان مى كرد و از روز براى آن شب ، آماده مى شد و مى فرمود: «محروم ، كسى است كه از خير آن بى بهره بماند».
(3)


3- الإقبال ـ به نقل از جميل و هشام و حفص ـ :

« امام صادق عليه السلام به سختى بيمار شد. چون شب بيست و سوم فرا رسيد ، به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود.» (4)



ج ـ [size=117]تأكيد بر صد ركعت نماز

1-  امام باقر عليه السلام: « هر كس شب بيست و سوم ماه رمضان را زنده بدارد و در آن صد ركعت نماز بخواند ، خداوندْ در زندگى او

گشايش مى دهد و كار دشمنان او را خود بر عهده مى گيرد و او را از غرق شدن ، زير آوار ماندن ، سرقت ، و از شرّ دنيا مصون مى دارد و

وحشت نكير و منكر را از او بر مى دارد ، و او در حالى از گور خويش بيرون مى آيد كه نورش بر اهل رستاخيز مى تابد ، و نامه عملش را

به دست راستش مى دهند و رهايى از آتش و عبور بر صراط و ايمنى از عذاب را براى او مى نويسند و بدون حساب وارد بهشت مى شود

و در بهشت ، از همنشينان پيامبران و صدّيقان و شهيدان و صالحان قرار داده مى شود و آنان چه نيكو همنشينانى اند!
(5)


2- امام صادق عليه السلام: « مستحب است در آن شب صد ركعت نماز خوانده شود ، در هر ركعت: يك بار «حمد» و ده بار سوره «قل هو اللّه أحد».

(6)





[size=117] د ـ تأكيد بر زيارت امام حسين عليه السلام

1- امام رضا عليه السلام:


كسى كه در ماه رمضان ، امام حسين عليه السلام را زيارت مى كند ، مواظب باشد كه نزد قبر آن امام بودن را در شب جُهَنى  از دست ندهد ،

و آن ، شب بيست و سوم است؛ شبى كه اميد است شب قدر باشد
. (7)




2- امام جواد عليه السلام: « هر كس در شب بيست و سوم ماه رمضان ، امام حسين عليه السلام را زيارت كند ـ همان شبى كه اميد است شب قدر باشد

و در آن شب ، هر كار حكمت آميزى فيصله مى يابد ـ روح هاى بيست و چهار هزار فرشته و پيامبر با او مصافحه مى كنند ، كه همگى از خداوندْ اذن مى گيرند

كه آن شب ، حسين عليه السلام را زيارت كنند. »
(8)




ه ـ [size=117]خواندن سوره هاى عنكبوت ، روم و دُخان

امام صادق عليه السلام ـ خطاب به ابو بصير ـ :

« هر كس دو سوره عنكبوت و روم را در ماه رمضان ، در شب بيست و سوم بخواند ، به خدا قسم ـ اى ابو محمّد ـ او از اهل بهشت است

و هرگز در اين سخن استثنا نمى كنم و نمى ترسم كه خداوند ، در اين سوگند گناهى بر من بنويسد.

اين دو سوره نزد خداوند ، جايگاهى والا دارند.
» (9)


الإقبال: و از اعمال افزون در شب بيست و سوم ، خواندن سوره دُخان در آن شب و در هر شب است... .(10)

 لينکها براي کاربران مهمان قابل دسترسي نيست، براي مشاهده ي لينکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شويد    لينکها براي کاربران مهمان قابل دسترسي نيست، براي مشاهده ي لينکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شويد  لينکها براي کاربران مهمان قابل دسترسي نيست، براي مشاهده ي لينکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شويد 




و ـ [size=117]خواندن هزار بار سوره قدر

سيّد ابن طاووس ـ در الإقبال ـ :از قرائت قرآن در اين شب [ قرائتِ] هزار بار سوره «إنّا أنزلناه» است. روايتى براى اين ، در شب اوّل ،
به صورت كلّى (براى همه ماه) گذشت. اختصاص خواندن اين سوره در اين شب نيز با سندهاى چندى از امام صادق عليه السلام براى ما روايت شده است ،
كه فرمود:

«اگر كسى در شب بيست و سوم ماه رمضان ، هزار بار سوره إنّا أنزلناه بخواند ، صبح خواهد كرد ، در حالى كه يقين او ، با اعتراف به آنچه

مخصوص ماست ، استوار خواهد بود و اين نيست ، مگر به سبب آنچه در خواب خود مى بيند». (11)

 لينکها براي کاربران مهمان قابل دسترسي نيست، براي مشاهده ي لينکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شويد 




ز ـ [size=117]دعا براى امام زمان عليه السلام

مصباح المتهجّد ـ به نقل از محمّد بن عيسى ، با سدر شب بيست و سوم ماه رمضان ، اين دعا در حال سجود ، ايستاده ، نشسته و در هر حال

و در همه ماه و هر گونه و هر وقت از روزگارت كه ممكن شود ، مكرّر خوانده مى شود. پس از ستايش خداى متعال و درود بر پيامبر ،

محمّد صلى الله عليه و آله ، مى گويى :


«خداوندا! در اين ساعت و در هر ساعت ، براى ولىّ خود ، ... پسر ... (حجة بن الحسن ع) ، سرپرست و نگهبان و پيشوا و ياور و راهنما و چشم باش ،

تا آن كه او را در زمين خود ، با اطاعت و رغبت مردم ساكن سازى و وى را در آن به مدّت طولانى بهره مند گردانى!».
(12)




 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------



[size=184]

»» فضيلت و آداب روز قدر ««



الإقبال ـ به نقل از هشام بن حكم ، از امام صادق : روزِ شب قدر ، مثل شب قدر است. (13)

  امام صادق عليه السلام:شب قدر ، در هر سال ، هست و روز شب قدر ، مثل شب قدر است.
(14)

  امام صادق عليه السلام:
صبح روز شب قدر ، مثل شب قدر است. پس ، عمل و تلاش كن . (15)




--------------------------------------------------------------------
1- الإقبال : ج 1 ص 375 ، بحار الأنوار : ج 81 ص 20 ح 25
2- دعائم الإسلام : ج 1 ص 282 ، بحارالأنوار : ج 97 ص 10 ح 12 .
3-دعائم الإسلام : ج 1 ص 282 ، بحارالأنوار : ج 97 ص 10 ح 12 .
4-الإقبال : ج 1 ص 386 ، بحارالأنوار : ج 98 ص 169 ح 5 .
5-فضائل الأشهر الثلاثة : ص 138 ح 148 ، الإقبال : ج 1 ص 386 ، روضة الواعظين : ص 382 .
6-الهداية : ص 197 ، بحارالأنوار : ج 97 ص 9 ح 11 .
7-الإقبال : ج 1 ص 358 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 151 ح 4 .
8-الإقبال : ج 1 ص 383 ، بحارالأنوار : ج 98 ص 166 ح 4 .
9-تهذيب الأحكام : ج 3 ص 100 ح 261 ، بحارالأنوار : ج 97 ص 19 ح 42 .
10-الإقبال : ج 1 ص 386 ، بحارالأنوار : ج 98 ص 168 ح 5 .
11- الإقبال : ج 1 ص 382 .
12- مصباح المتهجّد : ص 630 ح 709 ، الكافي : ج 4 ص 161 ح 4 .
13- الإقبال : ج 1 ص 351 ، بحارالأنوار : ج 98 ص 149 .
14- تهذيب الأحكام : ج 4 ص 331 ح 1033 ، بحارالأنوار : ج 98 ص 121 ح 1 .
15- الأمالي للصدوق : ص 751 ح 1009 ، بحارالأنوار : ج 97 ص 11 ح 16 .

التماس دعا

بارگاه ملکوتی اول مظلوم عالم مولی الموحدین، ساقی کوثر، برادر  رسول الله ، وفرزند تربیت یافته مکتب آن حضرت ،علی ابن ابی طالب(علیه آلاف التحیه والثنا)



على يك انسان بزرگ


على (علیه السلام) يك شخصيت عاليقدر، كه در همه ابعاد و خصوصيات انسانيش حتى در زندگى داخلى و دوره ى كود كيش بر جسته و ممتاز است.

وى مسلمان اول (1) و مجاهد نخستين در راه اسلام بود.

هميشه رو در روى كشمكشهاى تلخ و دردناك، بر ضد دشمنان ''اسلام'' قرار داشت.

جانش با جان پيامبر (صلی الله علیه و آله) پيوند خورده ، حياتش با زندگى پيشواى بزرگ در آميخته بود.


على (علیه السلام) تنها كسى بود كه در خانه ى خدا چشم به جهان گشود

و در خانه ى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سايه ى حمايت و تربيت آن حضرت، نشو و نما كرد. (2)


على (علیه السلام) بيست ساله بود در رختخواب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آرميد و خطر يك مرگ حتمى و قطعى را خونسردانه استقبال كرد. (3)

على (علیه السلام) بيست و شش ساله بود كه در جهاد بدر با عتبه و شيبه و وليد و سلحشوران بطحا به مبارزه ى تن به تن پرداخت

و در جهاد احد همچون پروانه دور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى چرخيد و در جهاد احزاب عمروبن عبدود را به خاك و خون فرو غلطانيد.


على (علیه السلام) در طول تاريخ، تنها انسانى است كه در ابعاد مختلف و حتى متناقضى كه در يك انسان جمع نمى شود سر آمد مردم است.


مانند يك كارگر ساده با دست و پنجه اش خاك را مى كند و در آن سرزمين سوزان، قنات حفر مى كند.

مانند يك حكيم مى انديشد.

مانند يك بنده ى ذليل در مقابل خدا مى ايستد.

مانند يك قهرمان، شمشير مى زند.

مانند يك سياستمدار، رهبرى مى كند.

مانند يك معلم اخلاق، مظهر و سر مشق فضايل انسانى براى جامعه است.

يك پدر دلسوز و مهربان است.

يتيم نواز است.

امام و جانشين رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.

محبوب خدا است.




على (علیه السلام) در ميان امت اسلامى، شخصيتى محبوب و دوست داشتنى بود؛

شخصيتى كه ما فوق همه....


نام على (علیه السلام) ،

نام مردانگى بود، نام حق بود، نام عدل بود، نام پاكى بود، نام شجاعت بود،

نام لياقت بود، نام سخاوت و جوانمردى بود، نام حمايت از طبقات محروم بود،

نامى بود كه رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) در باره ى او صريحاً فرموده:


على مع الحق والحقّ مع على يدور معه حيثما دار (4)

على با حق و حق با على دور مى زند و حق هر طرفى باشد على به آن طرف متمايل مى گردد.


وهمچنين :


من أحبّ أن يحيى حياتى ويموت موتى ويسكن جنّة الخلد التى وعدنى ربى فليتول عليّاً و ذرّيته من بعده فانهم لن يخرجوكم من باب هدى ولن يدخلوكم فى ضلالة (5)

هر كس دوست دارد مثل من زندگانى نموده و مانند من بميرد و در بهشتى كه خدايم وعده كرده، ساكن شود، بايد ''على و اولاد او را'' دوست بدارد؛

زيرا آنها شما را از راه هدايت خارج نكرده و به ضلالت و گمراهى نمى افكنند''.



و همچنين :


انّى تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتى اهل بيتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلّوا بعدى وانّهما لم يفترقا حتى يردا على الحوض؛ (6)

من در ميان شما دو چيز گرانبها را مى گذارم كه اگر متمسك و دست به دامن آنها شويد،

هر گز گمراه نخواهيد شد و آن ''قرآن و عترت'' من است و اين دو، از هم جدا نخواهند شد تا مرا ملاقات كنند''.




على (علیه السلام) در تقواى دينى و عبادت حق نيز يگانه بود.

پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) در پاسخ كسانى كه نزد وى از تندى على (علیه السلام) گلايه مى كردند مى فرمود؛

''على (علیه السلام) را سرزنش نكنيد؛ زيرا وى شيفته ى خداست''. (7)


در علم و دانش، داناترين ياران پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و ساير اهل اسلام بود و نخستين كسى است در اسلام، در باطن قرآن، سخن گفت و دستور زبان عربى را وضع نمود.

دوست و دشمن، به علم و دانش آن حضرت اعتراف نموده، او را يك دانشمند و
نابغه ى بزرگ در جامعه ى بشريت مى شمارند.

دانش و فضل على (علیه السلام) به حدى بود كه رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) درباره ى او چنين مى فرمايد:


''انا مدينة العلم وعلى بابها؛ (8)

من شهر علم، وعلى در حكم درب آن است''.


دانش على (علیه السلام) حد و حصر نداشت، اندازه و ميزان نداشت، به همه چيز عالم بود،

فقه مى دانست، شيمى مى دانست، فيزيك و طبيعى و رياضى و تفسير و هيئت و... مى دانست.


اين على (علیه السلام) است كه بر بالاى منبر با كمال شجاعت و شهامت در مقابل هزاران نفر، داد مى زند:


''سلونى قبل أن تفقدونى؛  (9)

بپرسيد قبل از آنكه از ميان شما بروم''.


اين على (علیه السلام) است كه عايشه صريحاً در حق آن حضرت مى گويد:

''على اعلم مردم به سنّت است (10) ''.


اين على است كه رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) بارها در باره ى علم وى فرموده :


''على اعلم مردم است، (11)

على افضل مردم است، (12)

على وارث علم پيغمبر است، (13)

علم ظاهر و باطن در نزد على است''. (14)


آرى: خداى بزرگ چنين فرد لايقى را كه در عصمت و علم، نمونه ى منحصر به فرد بوده و تمامى شرايط امامت و وصايت را دارا بود به رهبرى پس از پيامبر (صلی الله علیه و آله) عاليقدر انتخاب نموده است.

اگر شيعه از على (علیه السلام) دم مى زند و او را به رهبرى پس از پيامبر (صلی الله علیه و آله) مى داند، براى لياقت و سزاوارى او به پيشوايى است.

شيعه خوب درك مى كند خدا چه كسان لايقى را براى رهبرى بر گزيده است:


''انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا''.




رشد فكرى يك توده است كه بگويد من تابع پاكترين و والاترين پاكان و صالحان هستم تابع يزيدها و معاويه ها نيستم، پير و طلحه و زبيرها نيستم.


شگفتا زمانى كه خدا و پيغمبر (صلی الله علیه و آله) ، اهل بيت را چنين تعريف و توصيف مى كند،

پس شيعه چه گناهى را مرتكب شده كه على (علیه السلام) را جانشين رسمى رسول گرامى (صلی الله علیه و آله) بداند.

و انگهى، آيا گناه شيعه بيشتر است كه فقط قائل به عصمت ائمه اطهار است يا گناه اهل سنت،

كه تمامى صحابه را عادل دانسته و حتى مخالفت با اجتهاد حاكم و امام اعظم را نيز جز و محرمات شمرده اند.




پی نوشتها :
---------------
[size=84]1- طبقات الكبرى، ج3، ص21 ؛ خصائص، ص2؛ مستدرك حاكم، ج3، ص136؛ ذخائر العقبى، ص58؛
اسد الغابه، ج4، ص17؛ ارجح المطالب، ص390؛ ينابيع المودة؛ ص61؛ مناقب خوارزمى، ص34.

2- فصول المهمه، ص32؛ مناقب خوارزمى، ص17.

3- فصول المهمه، ص46؛ تذكرةالخواص، ص34؛ ينابيع المودة، ص105، مناقب خوارزمى، ص74 -73.

4- تفسير فخر رازى، ج1، ص111؛ الاًّمامة والسياسة، ج1، ص68؛ تاريخ بغداد، ج4، ص21.

5- مستدرك حاكم، ج3، ص128؛ دلائل الصدق؛ ج2، ص7؛ كنز العمّال، ج6، ص155.

6- بحارالانوار؛ ج23، ص 106، ح 7و ص 104، باب7؛ كنزالعمال، ح1657 ،1650 ،958 ،953 ،951 ،947 ،942 ،898 ،873 ،870و1667.

7- مناقب آل ابى طالب، ج3، ص221؛ مناقب خوارزمى، ص92.

8- تاريخ بغداد،ج2، ص377؛ مناقب امير المؤمنين، ص81؛ مناقب خوارزمى، ص49؛ اسد الغابة، ج4، ص22؛ كفاية الطالب، ص99؛
ميزان الاعتدال، ج1، ص193؛ البداية والنهاية، ج7، ص358؛ لسان الميزان، ج1، ص432؛ المقاصد الحسنة، ص97؛ فتح الكبير، ج1، ص276؛
صواعق المحرقة، ص37؛ تاريخ الخلفأ، ص17؛ ينابيع المودة، ص183؛ تذكره ابن جوزى، ص53.

9- تاريخ الخلفأ، ص171؛ شرح ابن ابى الحديد، ج2، ص175؛ طبقات الكبرى، ج2، ص338؛ مناقب خوارزمى، ص54؛ اسد الغابة، ج4، ص22؛
ذخائر العقبى، ص83؛صواعق المحرقه، ص76؛ ينابيع المودة، ص264؛ تاريخ آل محمد، ص150.

10- تاريخ الخلفأ، ص171.

11- مناقب خوارزمى، 191.

12- احقاق الحق، ج5، ص48 به نقل از در بحر المناقب.

13- همان، ج5، ص67 به نقل از در بحر المناقب.

14- حلية الاوليأ؛ ج1، ص65.
 

قرآن درباره ''على'' چه مى فرمايد




آيات نازله در حق على بن ابى طالب (علیه السلام) زياد است از جمله:


1- ''
يا ايها الرسول بلِّغ ما انزل اليك من ربّك وان لم تفعل فما بلّغت رسالته والله يعصمك من الناس؛ (1)

اى پيغمبر! ابلاغ كن به مردم آنچه را كه براى تو نازل شده و اگر به اين دستور عمل نكنى در مقام رسالت و نبوت خود كوتاهى كرده

و سفارش پروردگار متعال را به مردم ابلاغ ننموده اى. خدا تو را از خطر مردم حفظ خواهد كرد''.


اين آيه ى مباركه، به تصديق و اعتراف بسيارى از اهل سنّت،

قبل از جريان غدير خم درباره ى على بن ابى طالب (علیه السلام) نازل شده
و رسول اكرم نيز على (علیه السلام) را به وصايت و جانشينى خود معين فرمود.



2- ''
اليوم اكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتى ورضيت لكم الاسلام دينا؛ (2)

امروز دين شما را تكميل كرده و نعمتم را براى شما تمام نموده و اسلام را دين شما قرار دادم''.


بنا به اعتراف بسيارى از علماى اهل سنت، پس از آنكه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) ، على بن ابى طالب (علیه السلام) را در غدير خم به جانشينى خويش نصب فرمود،

آيه ى مباركه ى فوق نازل شده و ولايت على بن ابى طالب (علیه السلام) را به عنوان تكميل دين، اعلام كرد. (3)



3-
انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون؛ (4)

زمامدار امور شما خداست و رسول او، و كسانى كه نماز را به پا داشته و در حال ركوع، صدقه مى دهند''.


عده ى زيادى از مفسّرين و محدّثين اهل سنّت اتفاق دارند آيه ى مذكور در شأن على بن ابى طالب (علیه السلام) ، موقعى كه در حال ركوع انگشترى به سائل داد، نازل شد.

اين آيه ى شريفه هم صريحاً زعامت و ولايت على (علیه السلام) را همراه ولايت خدا و رسولش اعلام مى دارد. (5)



4- ''
ومن الناس من يشرى نفسه ابتغأ مرضاة الله ؛ (6)

و از جمله ى مردم كسى است كه جان خود را براى طلب رضاى خدا مى فروشد''.


در تفاسير مى نويسند:

هنگامى كه كفار مكه تصميم گرفتند حضرت محمد (صلی الله علی و آله و سلم) را به قتل رسانند و اطراف خانه اش را محاصره كردند،

پيامبر اكرم (صلی الله علی و آله و سلم) تصميم گرفت به مدينه هجرت كند. به على (علیه السلام) فرمود :


آيا تو حاضرى شب در بستر من بخوابى تا گمان برند من خوابيده ام و از تعقيب ايشان در امان باشم ؟

على (علیه السلام) در آن وضع خطرناك، اين پيشنهاد را با آغوش باز پذيرفت و اين آيه ى شريفه به حضرت رسول اكرم (صلی الله علی و آله و سلم) نازل شد. (7)



5- ''
انى جاعلك للناس اماماً، قال ومن ذريتى قال: لا ينال عهدى الظالمين؛ (8)

يا ابراهيم! من تو را پيشواى مردم قرار دادم. ابراهيم گفت: اين مقام را به ذريت من نيز عنايت فرما، خداوند فرمود: عهد امامت من، به ستمكاران نمى رسد''.


رسول اكرم (صلی الله علی و آله و سلم) فرمود :

''من مشمول دعاى پدرم ابراهيم هستم.

پس خداوند، مرا پيامبر و على را جانشين من قرار داد''. (9)



6-
''يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولى الامر منكم؛ (10)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، دستورات خدا و رسول و فرمانروايان "از جانب خدا و رسول" را اطاعت كنيد''.


طبق تصريح بسيارى از علماى اهل سنت، موقعى كه رسول اكرم (صلی الله علی و آله و سلم)، على بن ابى طالب (علیه السلام) را در مدينه جانشين خود قرار داد،

آيه ى شريفه در شأن على (علیه السلام) نازل شد. (11)

اين آيه ى شريفه نيز اطاعت از على (علیه السلام) را هم رديف اطاعت خدا و رسول اكرم (صلی الله علی و آله و سلم) شمرده و آن را واجب اعلام مى نمايد.


پی نوشتها :
----------------
[size=84]1- مائده: آيه ى 67.

2- مائده: آيه ى 3.

3- مقتل خوارزمى، ص47؛ تفسير ابن كثير، ج2، ص14؛ روح المعانى، ج6، ص55؛ عقد الفريد، ج3، ص34؛
معجم الصغير، ص33؛ لسان الميزان، ج2، ص379؛ الارشاد الجوينى، ص420؛ مختلف الحديث، ص52؛ دول الاسلام، ج1، ص20؛
نهج البلاغه ى ابن ابى الحديد، ج2، ص61؛ كنز العمال، ج5، ص160، مجمع الزوائد، ج7 ص17؛ فتح القدير، ج4، ص255.

4- مائده: آيه ى 55.

5- ذخائر العقبى، ص88؛ روح المعانى، ج6، ص149؛ فتح القدير، ج2، ص50؛ بحر المحيط، ج3، ص513؛ تفسير ابن كثير، ج2، ص71؛
اسباب النزول، ص148؛ تذكرة ابن جوزى، ص18؛ نور الابصار، ص105؛ تفسير طبرى، ج6، ص165؛ كشاف، ج1، ص347؛
فخر رازى، ج12، ص26؛ المنار، ج6، ص442؛ الدر المنثور، ج2، ص293؛ مناقب مرتضوى، ص7.

6- بقره: آيه ى 207.

7- مسند حنبل، ج1، ص331؛ تفسير ثعلبى، ج2، ص376؛ تفسير فخر رازى، ج5، ص223؛ اسد الغابة، ج4، ص25؛ كفاية الطالب، ص114؛
بحر المحيط، ج2، ص118؛ روح المعانى، ج2، ص83؛ ينابيع الموده، ص92؛ مستدرك حاكم، ج3، ص4؛ حبيب السير، ج2، ص12.

8- بقره: آيه ى 124.

9- مناقب مغازلى، ص276؛ مناقب مرتضوى، ص41.

10- نسأ: آيه ى 59.

11- بحر المحيط، ج3، ص278؛ مناقب مرتضوى، ص56؛ ينابيع المودة، ص116.

محل دقیق شهادت حضرت علی(ع) را از منابع شیعه و اهل سنت



برای روشن شدن محل دقیق شهادت حضرت امیرمؤمنان علی(ع) نگاهی کوتاه به برخی از منابع تشیع و تسنّن میافکنیم و به زوایای آن واقعه دردناک و تأسف‏بار به نظاره مینشینیم.

نخست به خلاصه داستان شهادت آن حضرت اشاره میشود و سپس نگاهی به متون برخی از منابع شیعه و اهل سنت خواهیم داشت/

امیرمؤمنان(ع) در سحرگاه شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت، طبق معمول برای اقامه نماز جماعت صبح از خانه به مسجد کوفه روانه شد. آن شب باز کردن درِ خانه که از چوب خرما بود برای آن حضرت دشوار گردید، آن بزرگوار در را از جای بیرون آورد و کنار گذاشت و این شعر را خواند:

اُشْدُدُ حَیاز یَمکَ لِلْمَوْتِ فَاِنَّ الْمَوْتَ لاقیکاوَ لا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ اِذا حَلَّ بِوادیکا

کمربند و سینه خود را برای مرگ ببند، زیرا مرگ تو را دیدار خواهد کرد، و از مرگ اندوهناک مباش و بی تابی مکن در وقتی که در خانه تو فرود میآید.

آن گاه به سوی مسجد حرکت کرد. اول دو رکعت نماز خواند و سپس بالای بام رفت تا اذان بگوید. با صدای بلند اذان گفت که صدایش به گوش تمام ساکنان کوفه میرسید، سپس از بام پایین آمد و به محراب رفت و مشغول نماز نافله صبح شد، وقتی که خواست سر از سجده اولِ رکعتِ اول بردارد، در آن تاریکی، ابن ملجم آن چنان شمشیر بر فرق مقدس آن حضرت زد، که فرق سر آن بزرگوار تا نزدیکی پیشانی شکافته شد. امام علی(ع) در این هنگام گفت: «بِسْمِ الله وَ بِالله وَ عَلی مِلَِّْ رَسُول الله فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبه، به نام خدای و برای خدا و بر دین رسول خدا، به خدای کعبه سوگند رستگار شدم». سپس مقداری از خاک محراب را برداشت و روی زخم سرش پاشید و این آیه را خواند: (مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارًَْ اُخْری)، ما شما را از خاک آفریدیم و در آن باز میگردانیم و از آن نیز بار دیگر شما را بیرون میآوریم/

در این لحظه جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد: «تَهَدَّمَتْ وَ الله اَرْککانُ الْهُدی، وَانْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقی وَانْفَصَمَتْ الْعُرْوَِْ الْوُثْقی، قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفی، قُتِلَ عَلِیُّ الْمُرْتَضی، قَتَلَهُ اَشْقَی الاْ َشْقیأِ»، سوگند به خدا استوانه‏های هدایت، ویران شد، و نشانه‏های بزرگ تقوی تاریک گردید، و دستگیره محکم ایمان شکسته شد، پسر عموی مصطفی(ص) کشته شد، علی مرتضی کشته شد، او را شقیترین اشقیا کشت.{1}

و اما مکان و زمان شهادت در برخی از منابع شیعی و اهل سنت:

1. مرحوم علامه مجلسی؛ با نقل حدیثی از امام علی بن موسی الرضا(ع) مینویسد: هنگامی که ابن ملجم - لعنْ الله علیه - بر سر مبارک علی(ع) ضربت شمشیر را میخواست وارد سازد با خود همدستی داشت که ضربت او به دیوار برخورد کرد اما ابن‏ملجم در حالی که علی(ع) در سجده بود، ضربتی بر فرق مبارک آن حضرت وارد ساخت.{2}

2. سید بن طاووس در کتاب «مصباح الزائر» در ضمن نقل زیارت جامعه ائمه المؤمنین(ع) به نقل از ائمه معصومین(علیهم السلام) مینویسد: «و انتم بین صریع فی المحراب قد فلق السیف هامته»;{3} و بعضی از شما اهل بیت(علیهم السلام) در محراب عبادت به زمین افتاده در حالی که شمشیر زهرآلود فرق مبارکش را شکافته است. و این دلیل دیگری است که امیر مؤمنان علی(ع) در محراب عبادت به شهادت رسیده است/

3. «ابن قتیبه دینوری» از مورخین شهیر اهل سنت در کتاب معروف الامامْ و السیاسْ، حادثه شهادت امیرمؤمنان علی(ع) را چنین گزارش کرده است: در صبح روز جمعه که ده روز از ماه رمضان، در سال چهلم هجرت باقی مانده بود، علی(ع) از منزل خود برای اقامه نماز وارد مسجد شد و هنگامی که در محراب عبادت نماز را شروع کرد ابن‏ملجم بر او حمله کرد و در حالی که گفت: الحکم لله لا لک یا علی! با ضرتب شمشیر فرق مبارک علی را شکافت و علی(ع) گفت: «فزت و رب الکعبه».{4}

4. دانشمند معروف اهل تسنن «سبط بن جوزی» مینویسد: هنگامی که حضرت علی(ع) در محراب عبادت قرار گرفت چند نفر به او حمله‏ور شدند و ابن‏ملجم ضربتی بر آن حضرت فرود آورد و بلافاصله با همراهانش گریختند.{5}

5. محمد بن جریر طبری در تاریخ خود کیفیت شهادت امام علی(ع) را به نقل از محمد حنفیه{6} چنین گزارش کرده است: آن شب من در مسجد بودم و عده‏ای دیگر نیز در مسجد بیتوته کرده و مشغول عبادت بودند. نزدیک صبح امیر مؤمنان علی(ع) وارد مسجد شد و با صدای بلند فرمود: ایُّها الناس، الصلاْ، الصلاْ متوجه نشدم که آیا آن حضرت بعد از عبور از درگاه مسجد این کلمات را گفت یا قبل از آن. ناگهان چشمم به برق شمشیری افتاد و در آن لحظه شنیدم که یکی میگفت: الحکم لله یا علی لا لک و لا لاصحابک، شمشیری را دیدم و بار دوم همان ضربت بر امام(ع) وارد آمد. علی(ع) فرمود: نگذارید مرد قاتل فرار کند جمعیت حاضر در مسجد ضارب را احاطه کردند.{7}

6. «ابوالحسن مسعودی» مورخ نامدار اهل سنت در قرن سوم هجری نیز در مروج الذهب مینویسد: ابن ملجم با همدستان خود در مقابل دری که علی از آن جا وارد مسجد میشد مخفی شدند، علی(ع) هر روز هنگام اذان صبح میآمد و مردم را برای نماز بیدار میکرد ابن ملجم بر اشعث که در مسجد بود گذر کرد و اشعث به او گفت: صبح تو را رسوا کرد. حجر بن عدی که این سخن را شنید گفت: ای اعور! او را به کشتن دادی خدا تو را بکشد. در این لحظه علی(ع) وارد مسجد شده و ندا میداد: ای مردم برای نماز آماده شوید. ابن‏ملجم و یارانش به او حمله کرده و میگفتند: «الحکم لله لا لک»، ابن ملجم با شمشیر ضربتی بر پیشانی آن حضرت زد.{8}

7. سید نعمت الله جزایری از محدثین قرن دوازدهم هجری در کتاب قصص الانبیأ خود روایتی را از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند که دلالت روشنی بر شهادت علی(ع) در محراب عبادت دارد. او میگوید: روزی رسول الله(ص) به علی(ع) فرمود: «یا علی صبر تو چگونه خواهد بود آن روزی که فرق تو شکافته شده و محاسنت از خون سرت رنگین شود در حالی که تو در محراب عبادت سجده کرده‏ای؟! علی(ع) فرمود: یا رسول الله! آن جا مقام شکر است نه مقام صبر.{9}

از متون تاریخی فوق که از منابع معتبر اهل سنت و شیعه میباشند چنین برمیآید که محل شهادت علی(ع) محراب عبادت و در حال نماز در مسجد کوفه بوده است/





[1].فروغ ولایت، ص 697؛ منتهی الاَّمال، ج 1، ص 174؛ انوار البهیه، ص 61/

[2].بحارالانوار، ج 42، ص 5 - 2 - 6 - 2/

[3].بحارالانوار، ج 99، ص 165/

[4].الامامْ و السیاسْ، ج 1، ص 160/

[5].تذکرْ الخواص، ص 177/

[6].تاریخ طبری، ج 3، ص 157/

[7].این شخص در سایر منابع محمد حنیف ثبت شده و ظاهراً غیر از محمد حنفیه فرزند آن حضرت میباشد/

[8].مروج الذهب، ج 2، ص 412/

[9].القصص الجزائری، ص 351/

حکمتهایی از حضرت علی(ع)
حکمت 1
[1] امام عليه السلام فرمود :
[2]در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش نه پشتی که سوار شوند و
نه پستانی که بدوشند


حکمت 2
[3] هر کس طمع در درون داشته باشد خود را حقير کرده . [4] و کسی که
ناراحتيهايش را فاش کند به ذلت خويش راضی شده . و کسی که زبانش
را بر خود امير کند شخصيت خود را پايمال کرده است .


حکمت 3
[5] بخل ننک است و ترس نقصان [6] و فقر شخص زيرک را از
بيان دليلش گنگ مي سازد . و شخصی که فقير است در شهرش غريب است .


حکمت 5
[9] علم ميراث گرانبهائی است و آداب لباس فاخر و زينتي
است و فکر آئينه ای است صاف .


حکمت 6
[10]سينه شخص عاقل صندوق اسرار اوست [11] و خوشروئی دام
محبت است و تحمل ناراحتي ها قبر عيوب است . [1] و نقل شده که در
اين باره نيز چنين فرموده است : سؤال و پرسش وسيله پوشاندن عيبها
است . [2] و آن کس که از خود راضی باشد خشمگين بر او زياد خواهد بود .


حکمت 7
[3] صدقه و کمک به نيازمندان داروی مؤثری است . و اعمال
بندگان در اين دنيا نصب العين آنها در آخرت خواهد بود .



حکمت 8
[4]تعجب کنيد از اين انسان که با يک قطعه پی مي بيند [5] با قطعه
گوشتی سخن مي گويد . و با استخوانی مي شنود و از شکافی نفس مي کشد
[و اين کارهای  بزرگ و حياتی را با اين وسائل کوچک انجام مي دهد] .


حکمت 9
[6] هنگامی که دنيا به کسی  رو کند نيکيهای غير او را به او عاريت
مي دهد [7] و هنگامی  که دنيا به کسی پشت کند نيکيها و افتخاراتش را از او
سلب مي نمايد .



حکمت 10
[8] با مردم آنچنان معاشرت کنيد که اگر بميريد بر مرگ شما اشک
ريزند و اگر زنده بمانيد به شما عشق ورزند.





 

 

 

حکمت 11
[9] هنگامی که بر دشمنت پيروز شدی عفو را شکرانه اين پيروزی قرار ده


حکمت 12
[10] عاجزترين مردم کسی  است که از به دست آوردن دوست عاجز بماند
[11] و از او عاجزتر کسی است که دوستان بدست آورده را از دست بدهد


حکمت 13
[12]هنگامی که مقدمات نعمتها به شما مي رسد [13] دنباله آن را به واسطه
کمی شکرگزاری از خود دور نسازيد .

حکمت 14
[1] کسی که نزديکانش او را رها سازند آنها که دورند او را مي برند;


حکمت 15
[2] هر شخص گرفتاری را نمي توان سرزنش کرد [ چه بسا بي تقصير باشد ]


حکمت 16
[3] امور تسليم تقديرها است تا آنجا که گاه مرگ انسان در تدبير و
هوشياری او است


حکمت 17
[4] از امام درباره اين گفتار پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم
سؤال شد که فرموده است : [5] موهای سفيد را تغيير دهيد و خود را شبيه
يهود نکنيد امام عليه السلام فرمود : [6] اين سخن را پيامبر صلی الله عليه
و آله و سلم زمانی فرمود که پيروان اسلام کم بودند [7] اما امروز که اسلام
توسعه يافته و امنيت حکمفرما است هر کسی مختار است [ که اين کار را
بکند يا نکند ]


حکمت 18
[8] درباره کسانی که از نبردکردن همراه او خودداری کردند فرمود :
[9] حق را تنها گذاشتند و باطل را ياری نکردند .


حکمت 19
[10] کسی که در مسير آرزوها بشتابد در مرگ خواهد افتاد .


حکمت 20
[11] از لغزش مردم نيک و باشخصيت چشم پوشی کنيد[12] چرا که هيچيک
از آنها لغزش نمي کند مگر اينکه دست خدا به دست اوست و او را بلند مي نمايد


   
 

 

 

حکمت 21
[13] ترس با ياس مقرون شده و کم روئی با محروميت [14] و فرصتها مي گذرد
همچون عبور ابرها بنابراين فرصتهای نيک را غنيمت بشماريد


حکمت 22
[1] ما را حقی است که اگر به ما داده شود [ آزاديم ] [2] والا در عقب
شتر سوار خواهيم شد [ و همچون اسيران خواهيم بود ] هر چند زمانی طولانی
بر اين حال بگذرد . [3] شريف رضی مي گويد : اين از سخنان لطيف و فصيح امام
[ ع ] است و معنای  آن اين است که اگر حق ما به ما داده نشود همچون
افراد خوار و کم ارزش خواهيم بود . و اين بدين جهت است کسی که در
رديف انسان سوار مي شود در قسمت آخر مرکب سوار خواهد بود همچون
برده و اسير و امثال آنها .

حکمت 23
[4] کسيکه عملش او را کند سازد . نسبش او را سرعت نخواهد بخشيد .


حکمت 24
[5] از جمله کفاره های گناهان بزرگ به فرياد مصيبت زدگان رسيدن و
تسلي دادن به رنجديدگان است .


حکمت 25
[6] ای فرزند آدم هنگامی  که ببينی پروردگارت پی در پی نعمتهايش
را بر تو مي فرستد در حاليکه تو معصيت او را مي کنی بترس [ که
مجازات سنگينی در انتظار تو است ] .


حکمت 26
[7] کسی چيزی را در دل پنهان نمي کند مگر اينکه در سخنانی که از
دهان او مي پرد و در چهره و قيافه اش آشکار مي گردد .


حکمت 27
[8] با بيماريت راه برو مادامی  که با تو راه مي رود . [ تا زمانيکه
فشار شديد نياورده بگذار خود بدن بدون نياز طبيب و دارو آنرا دفع کند ]


حکمت 28
[9] برترين زهد مخفی داشتن زهد است .


حکمت 29
[10] هنگامی که تو عقب مي روی و مرگ به جلو مي آيد چه زود با يکديگر
ملاقات خواهيد کرد .


حکمت 30
[11] [ از خدا ] بترس به خدا سوگند آنقدر پرده پوشی کرده که گوئي
آمرزيده است .


 
   
 



 

 

حکمت 31
[1] درباره ايمان از آنحضرت سؤال شد در پاسخ فرمود : ايمان بر
چهار پايه استوار است : [2] بر صبر و يقين و عدالت و
جهاد .و صبر بر چهار شعبه تقسيم می شود . [3] بر اشتياق ،ترس ،زهد و
انتظار : [4] کسی  که مشتاق بهشت باشد از شهوات و تمايلات سرکش برکنار
مي رود و آن کس که از آتش جهنم بيمناک باشد از محرمات دوری مي گزيند
[5] کسيکه در دنيا زاهد باشد مصيبتها را ناچيز مي شمرد . و آن کس که منتظر
مرگ باشد برای انجام اعمال نيک سرعت مي گيرد . [6] يقين نيز بر چهار
قسمت است : بر بينش در هوشياری و زيرکی [7] رسيدن به دقايق حکمت
پندگرفتن از حکمتها و توجه به روش پيشينيان : [8] کسی که هوشيار و بينا
باشد حکمت و دقايق امور برايش روشن مي شود و کسی که دقايق امور و حکمت
برايش روشن شد عبرت فرامي گيرد [9] و کسی که درس عبرت فراگيرد گويا
هميشه با گذشتگان بوده است . [10] عدالت نيز چهار شعبه دارد : دقت
در فهم غور در علم [11] و دانش قضاوت صحيح و حلم و بردباری ثابت و پا
برجا . بنابراين آن کس که خوب بفهمد به اعماق دانش آگاهی پيدا
مي کند [12] و کسی که به عمق علم برسد سيراب از سرچشمه احکام باز مي گردد .
[13] و آن کس که حلم و بردباری داشته باشد در کار خود تفريط و کوتاهی
نمي کند و در ميان مردم با آبرومندی و ستودگی زندگی خواهد کرد . جهاد
نيز چهار شعبه دارد : [14] امر بمعروف ، نهی از منکر صدق و راستی در معرکه
نبرد [15] و کينه و دشمنی با فاسقان : آن کسی که امر به معروف کند پشت
مؤمنان را محکم کرده [16] و کسی که نهی از منکر نمايد بينی کافران را بر
خاک ماليده هر کس در معرکه نبرد صادقانه بايستد وظيفه اش را انجام
داده [17] و آن کسی  که فاسقان را دشمن دارد و بخاطر خدا خشم گيرد خداوند
بخاطر او خشم و غضب مي کند و او را در روز قيامت خشنود مي سازد . [18] کفر
نيز بر چهار پايه قرار دارد : دنبال اوهام رفتن به گمان کنجکاوی از
اسرار 00 [1] جنگ و ستيز با مردم انحراف از حق و پيروی از هوی و هوس :
آن کس که به دنبال اوهام و جستجوی اسرار ديگران برود به حق باز
نمي گردد [2] و کسی  که در اثر جهل به نزاع و ستيز برخيزد همواره از شناخت
حق محروم خواهد ماند و کسی که از راه حق منحرف شود و به دنبال هوسها
برود نيکی در نزد او بد [3] و بدی در پيش او خوب جلوه مي کند و گرفتار
مستی گمراهی مي گردد [4] و آن کس که به عناد و لجاج پردازد راهها برايش
پر از سنگ و ناهموار و کارها بر او سخت و پيچيده مي شوند و در تنگنا
قرار مي گيرد . [5] شک نيز بر چهار شعبه است : بر مراء و جدال
ترس ترديد [6] و خودباختگی آن کسی که مجادله و لجاجت در
بحث را عادت خويش قرار بدهد هرگز از تاريکی شک به روشنائی يقين
گام نمي نهد [7] هر کس از آينده بترسد به قهقرا برمي گردد [8] و آن کس که در
ترديد و دو دلی باشد و نتواند تصميم بگيرد زير سم شيطانها له خواهد شد
[9] و آن کس که در برابر وسائلی که هلاکت دنيا و آخرت در آن است خود
باخته شود در هر دو جهان هلاک خواهد شد . [10] شريف رضی مي گويد : سخن امام
[ ع ] هنوز دنباله داشت که ما برای طولاني نشدن و خارج شدن از منظور در
اين باب [ که جمع آوری سخنان کوتاه امام است ] از بقيه صرف نظر
کرديم .

حکمت 32
کسيکه کار نيک انجام مي دهد خودش از آن کار بهتر است و
انجام دهنده کار شر از آن کار بدتر است [ چرا که آنچه در دل دارند
بيش از آن است که انجام می دهند ] .

حکمت 33
سخاوتمند باش ولی اسراف کننده مباش . در زندگی حسابگر باش
ولی سختگير مباش .


حکمت 34
بهترين غنا و بی نيازی ترک آرزوهاست .


حکمت 35
کسيکه در انجام کارهائی که مردم ناخوش دارند سرعت داشته باشد
مردم درباره او آنچه که نمي دانند مي گويند . [ و نسبتهای ناروا به او
مي دهند ]

حکمت 36
[1] کسيکه آرزويش طولانی کند عملش را بد خواهد کرد .

حکمت 37
[2] اين سخن را امام عليه السلام هنگامی  فرمود که در مسير حرکتش به
شام کدخدايان شهر انبار با او ملاقات کردند . و بخاطر امام عليه السلام
از مرکب پياده شدند و با سرعت بسوی او شتافتند [ و مراسمی که نشانه
ذلت در برابر امراء بود انجام دادند ] امام عليه السلام فرمود 30] اين چه
کاری بود که شما کرديد ؟ عرض کردند اين آدابی است که ما اميران خود
را با آن بزرگ مي داريم . [4] امام فرمود : به خدا سوگند با اين عمل
زمامداران شما بهره مند نمي شوند و شما با اين کار در دنيا مشقت بر خود
هموار مي سازيد . [5] و در قيامت بدبخت خواهيد بود . و چه زيان بار است
مشقتی که پشت سر آن مجازات الهی باشد . [6] و چه پرسود است آرامشی که
با آن امان از عذاب دوزخ باشد .


حکمت 38
[7] امام عليه السلام اين سخنان را به فرزندش حسن عليه السلام فرمود :
[8] فرزندم چهار چيز و چهار چيز را از من داشته باش که با آن هر
کاری بکنی بتو زيان نخواهد رسيد : [9] بالاترين سرمايه ها عقل است .
بزرگترين فقر حماقت است . بدترين تنهائي وحشت خودبينی است .[10] و
برترين حسب و نسب اخلاق نيک است . [11] فرزندم بر حذر باش از دوستی
با احمق که مي خواهد بتو منفعت برساند زيان مي رساند . [12] برحذر باش از
دوستی بخيل چرا که بهنگام شديدترين حاجت تو را رها مي سازد . [13] برحذر
باش از دوستی  با انسان فاجر و فاسق چرا که ترا به چيز کمی مي فروشد .
بر حذر باش از دوستی  دروغگو [14] چرا که او مثل سراب است دور را در نظر
تو نزديک . و نزديک را در نظر تو دور مي سازد


حکمت 39
کارهای مستحب اگر به واجبات زيان رساند موجب قرب خدا نمي شود .


حکمت 40
زبان عاقل در پشت قلب او قرار دارد و قلب احمق پشت زبان او
است . شريف رضی  مي گويد : اين از مطالب شگفت انگيز و پرارزش است
و منظور اين است که عاقل زبانش را رها نمي سازد در سخن گفتن مگر بعد
از مشورت و فکر و سنجش . ولی احمق حرفها و سخنانی که از زبانش
مي پرد قبل از مراجعه بفکر و دقت و انديشه است . بنابراين گويا زبان
عاقل تابع و پشت قلب او است و قلب احمق تابع زبانش مي باشد .


   
 

 

حکمت 41
همين معنا بعبارت ديگر از آن حضرت نقل شده است : قلب احمق
در دهان او است . و زبان عاقل در قلب او و معنی هر دو يکی است

حکمت 42
[5] حضرت بيکی از يارانش هنگامی  که بيمار شده بود فرمود :
خداوند اين دو ناراحتی تو را باعث از بين رفتن گناهانت قرار داده
[6] زيرا بيماری پاداشی  ندارد و لکن گناهان را از ميان مي برد [7] و آنها را
همچون برگ درختان مي ريزد اجر و پاداش تنها در گفتار به زبان و عمل
با اعضاء است [8] و خداوند سبحان کسانی را که بخواهد از بندگانش بخاطر
صدق نيت و باطن پاک داخل بهشت مي کند [ و از طريق تفضل با آنها
رفتار مي نمايد ] . [9] شريف رضی  مي گويد : من مي گويم آنچه امام عليه السلام
فرموده درست است . بيماری اجر و پاداش ندارد . چرا که بيماری از
قبيل چيزهائی  است که استحقاق عوض دارد زيرا عوض استحقاق بر چيزی
است که در قبال فعل خداوند نسبت ببعد باشد مانند بيماريها و امثال
آن و اما اجر و ثواب در برابر کاری است که بنده انجام مي دهد . بنا
براين بين اين دو فرق است که امام عليه السلام با آن علم ثاقب و نظريه
رسای خود آنرا بيان فرموده .

حکمت 43
[10] امام عليه السلام درباره خباب ابن ارت فرمود : خدای خباب ابن ارت
را رحمت کند [11] او از روی ميل اسلام آورد و از روی اطاعت خدا هجرت کرد
و بزندگی ساده قناعت نمود . [12] و از خدا خشنود و در تمام دوران زندگی
مجاهد بود

حکمت 44
خوشا به حال کسيکه بياد معاد باشد . و برای روز حساب عمل کند.
و بمقدار کفايت قناعت نمايد . و از خدا راضی باشد .


حکمت 45
[3] اگر با اين شمشيرم بر بينی مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد دشمن
نخواهد داشت . [4] و اگر تمام دنيا را در گلوی منافق بريزم که مرا دوست
بدارد دوست نخواهد داشت [5] و اين بخاطر آن است که بر زبان پيامبر
امی [ درس نخوانده ] گذشته [6] که فرمود : ای علی هيچ مؤمنی ترا دشمن
نمي دارد و هيچ منافقی تو را دوست نخواهد داشت

حکمت 46
کار بدی که ترا ناراحت [ و پشيمان ] مي سازد نزد خدا بهتر از
کار نيکی است که تو را مغرور مي سازد

حکمت 47
اندازه هر کس به اندازه همت او است . و صداقت هر کس به
اندازه شخصيت او است . و شجاعت هر کس به اندازه زهد و بي اعتنائی
او [ به ارزشهای مادی ] است . و عفت هر کس به اندازه غيرت او است


حکمت 48
پيروزی در پرتو تدبير و احتياط است . و تدبير و احتياط به
تفکر است . و تفکر صحيح به نگهداری اسرار است


حکمت 49
بپرهيزيد از حمله بزرگوار بهنگام نياز و گرسنگی . و از حمله
انسان پست به هنگام سيری .

حکمت 50
دلهای انسان ها همچون حيوانات وحشی است هر کس از راه محبت
وارد شود با او الفت مي گيرند .


   
 



 

 

 

حکمت 51
عيب تو پنهان است مادامی  که دنيا رو بسوی تو است .


حکمت 52 شايسته ترين مردم به عفو قادرترين مردم به مجازات است .

حکمت 53
سخاوت آن است که ابتدائی  [ و بدون درخواست ] باشد و اما
آنچه در برابر تقاضا داده مي شود از روی حيا و برای دفع مذمت است

حکمت 54
هيچ ثروتی چون عقل نيست . و هيچ فقری چون جهل
نيست . هيچ ميراثی چون ادب نيست . و هيچ پشتيبانی چون
مشورت نخواهد بود .

حکمت 55
صبر بر دو گونه است : صبر در انجام کار خوبی که دوست
نداری . و صبر بر ترک کار بدی که دوست داری .


حکمت 56
بي نيازی در غربت وطن است . و نيازمندی در وطن
غربت است [ زيرا انسان بي نياز هر کجا باشد وسائل برايش فراهم و
افراد را مي گيرند . ولی نيازمند اقوام و بستگان نيز رهايش مي کنند ] .


حکمت 57
قناعت مالی است که هرگز تمام نمي شود .شريف رضی مي گويد :
اين کلام از پيغمبر نيز نقل شده است .


حکمت 58
مال و ثروت ماده اصلی همه شهوات است

حکمت 59
کسی که تو را بترساند [ از چيزی  که خطرناک است ] همچون کسي
است که تو را بشارت مي دهد [ به چيزی که مايه سرور و خوشحالی است ]

حکمت 60
زبان درنده ای است که اگر رهايش کنی دندان مي گيرد .


   
 

 

حکمت 61
زن عقربی است که نيش زدن او شيرين است .

حکمت 62
هنگامی که تحيتی بتو گويند بصورتی  بهتر از آن پاسخ گو و هنگامي
که هديه برای  تو فرستند آنرا به بهتر از آن مقابله کن ولی با اين حال
فضيلت از آن کسی است که ابتداء کرده است


حکمت 63 شفاعت کننده بال و پر طلب کننده است .


حکمت 64
اهل دنيا همچون سوارانی هستند که آنها را مي برند . و آنها در خوابند .


حکمت 65
از دست دادن دوستان غربت است .


حکمت 66
از دست رفتن حاجت بهتر از آن است که از نااهل طلب کني


حکمت 67
از بخشش کم حيا مکن زيرا محروم ساختن از آنهم کمتر است


حکمت 68
خويشتن داری زينت فقر است و شکرگزاری زينت بي نيازی است .


حکمت 69
وقتی آنچه را مي خواهی انجام نگيرد اهميت ندارد هر کس که مي خواهی باش .


حکمت 70 هميشه جاهل يا افراط گر و يا تفريط کننده است .


   
 

 

 

حکمت 71
هنگامی که عقل انسان کامل شود سخنش کم مي شود


حکمت 72
[2] روزگار بدنها را کهنه و آرزوها را نو مي کند[3] مرگ را نزديک و
خواسته ها را دور مي سازد کسيکه به آن برسد خسته مي شود . کسيکه به آن
نرسد رنج مي برد .

حکمت 73
[4] کسيکه خود را در مقام پيشوائی  و امام مردم قرار مي دهد بايد
پيش از آنکه به تعليم ديگران بپردازد به تعليم خويش پردازد [5] و بايد
تاديب کردن او به عملش پيش از تاديب کردن بزبانش باشد . [6] کسيکه معلم
و ادب کننده خويشتن است به احترام سزاوارتر است از کسی که معلم و
مربی مردم است


حکمت 74
نفسهای  انسان گامهای او بسوی مرگ است .


حکمت 75
هر چيز که شمرده شود سرانجام پايان مي گيرد . و آنچه در انتظار
وجودش هستی سرانجام فرامي رسد .


حکمت 76
کارها هنگامی که مشتبه شوند آخرشان را با اولشان مي سنجند
[ ساليکه نکوست از بهارش پيداست ]


حکمت 77
[10] نقل شده که ضراربن حمزه ضبائی  [ که از ياران امام [ ع ] بود
بر معاويه وارد شد . معاويه از او خواست که حالات اميرمؤمنان علی
[ ع ] را برای او شرح دهد ضرار در پاسخ گفت : گواهی مي دهم که او
را در بعضی از مواقف عبادتش ديدم به هنگامی که شب پرده تاريکی خود
را فروافکنده بود . او در محراب ايستاده . و محاسنش را گرفته همچون
انسان مارگزيده بخود مي پيچيد و در تب و تاب بود .و همچون انسان
محزون و غمگين گريه مي کرد و مي گفت : [11] ای دنيا ای دنيا از من دور
شو خود را به من عرضه مي کنی ؟ يا مي خواهی مرا به شوق آوری ؟ هرگز
آن زمان که تو در من نفوذ کنی فرا نرسد [12] هيهات دور شو ديگری را
فريب ده من نيازی  به تو ندارم . من تو را سه طلاقه کرده ام که رجوعی
در آن نيست . [1] زندگی  تو کوتاه موقعيت تو کم و آرزوی تو پست است [2] آه
از کمی زاد و توشه و طولاني بودن راه و دوری سفر و عظمت مقصد .


حکمت 78
[3] سخن ذيل را امام [ ع ] در پاسخ آن مرد شامی فرمود که از او
پرسيد [4] آيا مسير ما بسوی شام به قضا و قدر خداوند است . ؟ البته اين
سخن طولانی بوده که قسمتی از آن برگزيده شده .[5] وای بر تو [ ای مرد شامی
که گمان مي کنی قضا و قدر به معنی اجبار است ] گويا تو گمان کردی قضاء
لازم و قدر حتمی  را . [6] اگر چنين بود ثواب و عقاب و وعد و وعيد الهی
بيهوده بود [7] خداوند سبحان بندگان خود را امر کرده و مخير ساخته و نهی
کرده و بر حذر داشته و تکاليف آسانی بر دوش آنان گذارده [8] هرگز تکليف
سنگينی نکرده و در برابر کار کم پاداش زياد قرار داده و هيچگاه کسی
از روی اجبار او را معصيت نکرده [9] و اطاعت از روی اکراه نبوده . و
پيامبران را بيهوده نفرستاده و کتب آسمانی برای بندگان را عبث نازل
نکرده است [10] آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنها است باطل و بي هدف
نيافريده [11] اين گمان کسانی است که کافرند وای بر کافران از آتش
دوزخ.


حکمت 79
[12] حکمت و دانش را فراگير از هر جا که باشد چرا که حکمت گاهي
در سينه منافق است [13] و آرام نمي گيرد تا اينکه خارج شود و در کنار
دوستانش در سينه مؤمن جای گيرد .


حکمت 80
گفتار حکمت آميز گمشده مؤمن است پس حکمت را بگير ولو از
اهل نفاق باشد .


   
 

 

 

حکمت 81
قيمت و ارزش هر کس باندازه کاری است که بخوبی مي تواند
انجام دهد . شريف رضی  مي گويد : اين از کلماتی است که قيمتی برای آن
تصور نمي شود و هيچ حکمتی هموزن آن نيست و هيچ سخنی به آن نمي رسد .


حکمت 82
[3] شما را به پنج چيز سفارش مي کنم که اگر برای تحصيل آن شتران
راهوار را سوار شويد و در اطراف بيابانها گردش کنيد سزاوار است .
[ کنايه از اينکه هر قدر زحمت برای آن بکشيد بجا است ] : [4] جز به خدا
اميد نداشته باشيد و جز از گناهانتان نترسيد [5] و اگر از چيزی سؤال کنند
که نمي دانيد حيا نکنيد و بگوئيد : نمي دانيم [6] و اگر چيزی را نمي دانيد از
فراگرفتن آن خجالت نکشيد [7] صبر و استقامت را در هر کار پيشه کنيد که
صبر نسبت به ايمان همچون سر است در مقابل تن [8] تن بي سر فايده ندارد و
صبر بي ايمان نيز بي نتيجه است .


حکمت 83
امام به مرديکه در ثناخوانی بر او افراط کرد ولی در دل امام را
متهم مي نمود فرمود : من کمتر از آن هستم که مي گوئی و بالاتر از آنم که
در دل تو است


حکمت 84
باقي ماندگان شمشير [ آنها که پس از يک جنگ خونين برای حفظ
عقيده و ايمان و استقلال و شرف باقی مي مانند ] دوام و بقاءشان زيادتر
و فرزندانشان بيشتر است .


حکمت 85
کسی که جمله نمي دانم را ترک کند خود را به کشتن خواهد داد .
[اظهار اطلاع در همه چيز سبب گمراهی و گمراه ساختن و مايه هلاکت دنيا و
آخرت خواهد شد ] .


حکمت 86
رای و تدبير پير نزد من بهتر از استقامت جوان [ در ميدان جنگ
است ] و در روايت ديگری آمده است . از جنگ جوئی جوان .


حکمت 87
تعجب مي کنم از کسيکه نوميد مي شود در حاليکه استغفار با او
است .

حکمت 88
[1] امام باقر عليه السلام از جدش اميرمؤمنان [ ع ] چنين نقل مي کند
که فرمود : [2] در روی زمين دو امان و وسيله نجات از عذاب الهی بود
که يکی از آنها برداشته شد دومی را دريابيد و به آن چنگ زنيد . [3] اما
امانی که برداشته شد رسول الله بود [4] و اما امانی که باقی مانده استغفار
است خداوند تعالی مي فرمايد [5] خدا آنها را عذاب نمي کند تا تو در
ميانشان هستی  و خداوند آنها را هرگز عذاب نمي کند در حاليکه استغفار
مي کنند [6] سيدرضی اضافه مي کند : که اين يک نمونه از بهترين استفاده ها
و لطيف ترين استنباط ها از آيات قرآن است .


حکمت 89
[7] کسی که ميان خود و خدا را اصلاح کند خداوند ميان او و مردم را
اصلاح خواهد نمود [8] و کسيکه امر آخرتش را اصلاح کند خدا امر دنيايش را
اصلاح خواهد کرد [9] و کسيکه از درون جانش واعظی داشته باشد خداوند حافظی
برای او قرار خواهد داد :


حکمت 90
[10] فقيه و عامل کامل آن کسی است که مردم را از رحمت الهی نوميد
نکند [11] و از لطف و محبت او مايوس نسازد و از مجازات های غافلگيرانه
او ايمن ننمايد.
 مظومیت را مشاهده کنیم ......

تصاویری از قبرستان بقیع (درقدیم)









 

[size=134]سـامــرا ... چـه بــود ... ؟!




 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------




 

... و چـه شــد ... ؟!



 










 

یک شبی مجنون نمازش را شکست

 

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بــی وضــــو در کوچـــه لیلا نشســـت
                                                    عشق آن شب مست مستش کرده بود
                                                    فــــارغ از جـــام الــستــش کــــرده بــــود
ســجـده ای زد بـــر لــــب درگــاه او
پــــُر ز لـــیلــا شـــــد دل پـــــر آه او
                                                    گـــفت یا رب از چه خوارم کرده ای
                                                    بــــر صلیب عـــشق دارم کرده ای
جـــــام لیلا را به دسـتـم داده ای
وندر این بازی شــکستم داده ای
                                                    نشتر عشقش به جانم می زنی
                                                    دردم از لیـلاســـــت آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم نکن
من کـــه مجنونم تو مــــجنونم نــکن
                                                    مــــرد ایــــن بـــازیــچـه دیگر نیستم
                                                    این تو و لـــیلای تو... مــــن نیستم
گــــفت ای دیــوانه لــیلایــــــت منم
در رگ پنهان و پـــیــدایـــت منـــــم
                                                    ســــالها بــــا جــــور لیلا ســـاختی
                                                    من کنارت بـــــودم و نـــشناخـــتی
عــشق لــــیلا در دلـــت انـــداختم
صد قمــــار عشق یکجا بـــاخـــتم
                                                    کـــــردمـــت آواره صــــحرا نـــــشد
                                                    گفتم عاقل می شوی اما نــشد
سوختم در حسرت یک یـا ربــت
غیر لیلا بــــــر نــــیــامد از لــبت
                                                     روز و شب او را صـــدا کردی ولی
                                                     دیدم امشب با مـنی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر می زنی
در حــــــریم خانه ام در می زنی
                                                    حــــال این لیلا که خوارت کرده بود
                                                    درس عشقش بی قرارت کرده بود
مرد راهش بـــاش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم