حامیان ابن زیاد به دستور وى در روز اول صفر سال 61 هجرى قمرى سرهاى مبارک شهداء را به نیزه زده و در مقابل اهل بیت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى بردند و آنها را شهر به شهر و منزل به منزل با شماتت و ذلّت کوچ مى دادند و هرگاه یکى از زنان و یا کودکان مى گریست نیزه دار با کعب نیزه بر سر ایشان مى زد تا در اول ماه صفر به شام رسیدند در حالى که سرهاى شهدا در میان محامل بودند آنها را از دروازه ساعات که محل اجتماع مردم بود وارد کردند. آن روز بر بنى امیّه عید و بر آل رسول روز عزا و بر شیعیان آنها روز حزن بود.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 55.
امام زین العابدین(علیه السلام) 11 اولاد پسر داشت، یکى زید بن على که بعد از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) از برادران دیگر افضل و مادرش «ام ولد» بود، او مردى عابد و سخى و شجاع بود و براى طلب خون امام حسین(علیه السلام) قیام کرد و به سوى کوفه رفت در حالى که قرّاء و اشراف با او بیعت کردند.
زید در زمان خلافت هشام بن عبدالملک عازم جنگ با یوسف بن عمر ثقفى که حاکم عراق بود و از سوى هشام فرستاده شده بود، شد. پس از شروع جنگ بسیارى از اصحاب زید بیعت را شکستند و فرار کردند و زید با سپاه اندکى که برایش باقى مانده بود با سپاه یوسف بن عمر به جنگ پرداخت تا شب فرا رسید و هر دو لشکر از جنگ دست کشیدند.
بدن زید زخمى شده و تیرى نیز بر پیشانیش خورده بود. طبیبى آوردند تا تیر را از پیشانى وى درآورد; همین که تیر را از پیشانى وى درآوردند، روح شریف ایشان به عالم بقاء پرواز کرد. سپاهیان پیکر ایشان را برداشتند و در نهر آبى دفن نمودند و قبرش را از خاک و گیاه پر نمودند و آب بر رویش جارى ساختند و از طبیب خواستند تا به کسى چیزى نگوید. وقتى صبح شد طبیب نزد یوسف بن عمر رفت و جاى دفن را نشان داد. یوسف پس از سه روز قبر را شکافت و جنازه او را بیرون آورد، سرش را جدا کرد و براى هشام فرستاد. هشام دستور داد تا زید را برهنه به دار آویزند، لذا او را در کناسه(جائى در کوفه) برهنه به دار آویختند. پس از مدتى هشام به یوسف امر کرد که: بدن زید را در آتش بسوزاند و خاکسترش را به باد دهد.
بنا به نقل شیخ مفید(رحمه الله) شهادت ایشان در سال 121 هجرى قمرى در سن 42 سالگى رخ داده است.
ناگفته نماند فرقه زیدیه خود را اتباع زید مى دانند و پس از امام زین العابدین(علیه السلام) به امامت او قائلند و آنها بر این عقیده اند که هر علوى فاطمى که عالم و زاهد و شجاع باشد و با شمشیر به جنگ بپردازد و مردم را دعوت به اسلام کند او امام است.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 54.