ضريح منوّر
حضرت فاطمه معصومه (س)
پاداش و فضيلت زيارت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام
صفات خصوصيات ويژگي هاي شيعه واقعي در مذهب جعفري در احاديثي از امام صادق عليه السلام
امام صادق عليه السلام خطاب به شاگردان و شيعه هاي خود فرموده اند:
اياكم ان تعملوا عملا يعيرونا به، فان ولد السوء يعير والده بعمله ، كونوا لمن انقطعتم اليه زينا و لاتكونا عليه شينا صلوا في عشائرهم وعودوا مرضاهم واشهدوا جنائزهم و لايسبقونكم الي شيء من الخير فانتم اولي به منهم
مبادا كاري كنيد كه ما را بدان سرزنش كنند، همانا به خاطر كردار فرزند بد، پدرش سرزنش مي گردد، براي كسي كه به او دل سپرده ايد ( امام بر حق) زينت باشيد و بر او مايه ي ننگ و عار نباشيد. در جماعت هاي آنان ( عامه ي مسلمانان با مذهب هاي ديگر) نماز بخوانيد و بيمارانشان را عيادت كنيد و در مراسم امواتشان حضور يابيد و در هيچ كار خيري بر شما سبقت نگيرند كه شما به آن (خير) سزاوارتريد.
كافي / ج2 / 219
در اصول كافي به سند صحيح از زيد بن شحام نقل شده كه گفت: امام صادق عليه السلام به من فرمود:
« بر هر كس از شيعيان كه بيني اطاعتم مي كنند و به سخنم عمل مي نمايند سلام برسان، و شما را به خداترسي سفارش مي كنم و ورع در دينتان و تلاش براي خدا ، و راستگويي و اداي امانت و طول سجود و خوب همسايه داري ، كه حضرت محمد صلي الله عليه و آله اين ها را آورد.
و امانت را به هركسي كه به شما سپرد رعايت نماييد، نيكوكار بود يا بدكار ، زيرا رسول خدا صلي الله عليه و آله امر مي فرمودنخ و سوزن هم ادا شود.
عشيره هاتان را صله كنيد و در تشييع جنازه هاي امواتشان شركت نماييدو بيمارانشان را عيادت كنيد و حقوقشان را ادا نماييد ،
زيرا هركسي از شما در دينش ورع داشته باشد و در گفتارش راست بگويد و امانت را ادا نمايد و خلق خويش را با مردم نيكو گرداند گفته خواهد شد: اين شخص جعفري است و آن مرا خرسند خواهد ساخت و ازين جهت شادمان خواهم شد و گفته مي شود : اين ادب آموزي جعفر است . و چنانچه برخلاف آن باشد بلا و ننگش به من مي رسد و گويند: اين است ادب آموزي جعفر!
پس به خدا سوگند پدرم عليه السلام برايم حديث گفت اينكه: چنان بود كه هرگاه كسي در قبيله اي از شيعيان علي عليه السلام (بود) زينت آنها به شمار مي رفت، امانت داري اش از همه بيشتر و رعايت كردن حقوقش از همه بهتر و راستگويي اش از همه زيادتر بود ، وصيت ها و سپرده هايشان را به نزد او قرار مي دادند، از عشيره درباره ي او سوال مي شد، مي گفتند: چه كسي مثل فلاني است زيرا او از همه ما امانتدارتر و راستگوتر است.»
كافي ج2 /636 ح 5
و در همان كتاب از معاوية بن وهب آمده كه گفت: به آن حضرت عرضه داشتم:چگونه شايسته است كه با قوم خودمان و مردماني كه با ايشان معاشرت مي كنيم رفتار نماييم از كسانيكه بر شيوه و مذهب ما نيستند؟
فرمود:« به امامانتان كه به ايشان اقتدا مي كنيد بنگريد، پس چنان كنيد كه آنان مي كنند كه به خدا سوگند ايشان بيماران آنها را عيادت مي كنند و در تشييع جنازه هايشان شركت نمايند و به نفع و عليه آنان گواهي دهند و امانت را به ايشان ادا مي كنند .»
كافي /ج2/636 ح 4
به نقل از مكيال المكارم ج 2 بخش تكاليف بندگان نسبت به آن حضرت / وظيفه 73: اقتدا و تاسي جستن به اخلاق و اعمال آن حضرت ص 446 زير نويس
عن الامام الصادق علیه السلام: « شیعتنا اهل الورع و الاجتهاد، و اهل الوفاء و الامانة و اهل الزهد و العبادة ، اصحاب احدی و خمسین رکعة فی الیوم و اللیلة ، القائمون باللیل ، الصائمون بالنهار، یزکون اموالهم و یحجون البیت و یجتنبون کل محرم»
امام صادق علیه السلام فرمود: شیعیان ما اهل ورع و کوشش و اهل وفا و امانتداری و اهل زهد و عبادتند. شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز می خوانند( یعنی غیر از نمازهای واجب، نوافل را نیز انجام می دهند) آنها شب را به عبادت پرداخته و روزها را روزه دارند. زکات اموال خود را می پردازند و حج را به جا آورده و از هر کار حرامی پرهیز می کنند.
بحارالانوار ج65/ص167/ح23
و
عنه علیه السلام: « شیعتنا من قدّم ما استحسن و اظهر الجمیل و سارع بالامر الجلیل ، رغبة الی رحمظ الجلیل، فذلک منا و الینا و معنا حیثما کنا »
و نیز فرمودند: شیعیان ما کسانی هستند که ÷یشتاز در کارهای خوب بوده و از کارهای قبیح خودداری می نمایند ، کارهای زیبا را آشکار کرده و نسبت به امر جلیل سرعت می نمایند. و این به جهت رغبت به رحمت جلیل است . این چنین شخصی از ماست و به سوی ما منسوب بوده و با ما است هرکجا که ما هستیم.
بحارالانوار / ج 65 / ص 169 / ح29
و
عنه علیه السلام ایضا: « انما شیعة علی من عف بطنه و فرجه، و اشتد جهاده و عمل لخالقه و رجاء ثوابه و خاف عقابه فاذا رایت اولئک فاولئک شیعة جعفر»
و فرمودند: همانا شیعه علی کسی است که شکم و فرج او عفیف بوده و در جهاد ثابت قدم باشد. تنها برای خالقش کار کند و امید ثواب او را داشته باشد و از عقاب او خائف باشد . هرگاه چنین اشخاصی را دیدی آنها شیعیان جعفرند.
کافی / ج2 / ص233
و
عنه علیه السلام: « انما شیعتنا یعرفون بخصال شتی: بالسخاء و البذل للاخوان و بان یصلوا الخمسین لیلا و نهارا »
و نیز فرمودند: همانا شیعیان ما به خصلت هایی چند شناخته می شوند؛ سخاوت و بخشش نسبت به برادران و به این که پنجاه رکعت نماز در شبانه روز می خوانند.
تحف العقول / ص 303
و
عبدالله بن زیاد می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام در سرزمین منی رسیدم بعد از سلام عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! ما جماعتی هستیم که همیشه توفیق شرفیابی خدمت شما را نداریم ، ما را سفارش و وصیت نما. حضرت فرمود: « علیکم بالتقوی الله و صدق الحدیث و اداء الامانة و حسن الصحبة لمن صحبکم و افشاء السلام و اطعام الطعام ، صلوا فی مساجدهم و عودوا مرضاهم و اتبعوا جنائزهم ، فان ابی حدثنی: ان شیعتنا اهل البیت کانوا خیار من کانوا منهم، ان کان فقیه کان منهم و ان کان امام کان منهم و کذلک ( کونوا ) احبّونا الی الناس و لاتبغّضونا الیهم»
بر شما باد به تقوای الهی و راستی در گفتار و ادای امانت و با کسانی که هم صحبت می شوید معاشرت خوب داشته باشید . بلند به یکدیگر سلام کرده و اطعام دهید . در مساجد آنها – اهل سنت- نماز به جای آورده و مریضان آنها را عیادت کرده و در تشییع جنازه آنها شرکت نمایید ؛ زیرا پدرم مرا حدیث فرمود: که همانا شیعیان ما اهل بیت ، بهترین مردم اند. اگر در میان آنها فقیهی وجود دارد از آنهاست و اگر امامی وجود دارد از میان آنهاست، شما نیز چنین باشید . کاری کنید که محبت مردم را به ما جلب نمایید نه آن که کاری کنید که مردم به ما بدبین شوند و بغض ما را در دل بگیرند.»
مستدرک الوسائل / ج 8 / ص 313 / ح 9530
به نقل از کتاب دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات/ علی اصغر رضوانی / انتشارات جمکران
شيعه واقعى
يكى از دوستان امام صادق(ع) خدمت ايشان آمده بود و از منطقه خودش تعريف مىكرد كه در آنجا شيعه زياد است.
حضرت فرمود: آيا شيعهها طورى هستند كه ثروتمندانشان به خانه فقرا بروند؟
گفت: نه، يك حالت عمومى نيست!
فرمودند: آيا طورى هست كه اگر كسى قرضى داشت از مال خودشان قرض او را بپردازند؟
گفت: نه، به اين عموميت نيست.
حضرت فرمودند: آيا اگر كسى لباس، خانه و يا غذا نداشت طورى هست كه ثروتمندان داوطلبانه آنها را تأمين كنند؟
گفت: نه.
با گفتن اين پاسخ امام به زانوهايشان زدند و فرمودند: شما اسمتان را شيعه نگذاريد.
تخريب قبور ائمه بقيع (عليهم السلام)
بقيع، بغض شيعه در گلوي تاريخ
هر شيفتهاي كه دل به مدينه روانه ميكند، بر غربت قبرستان بقيع ناله ميكند. تربت مطهر چهار امام معصوم ـ ع ـ تنها با سنگچينهايي نمايان است كه زائر آن اجازه زيارت ندارد و بايد به دل گريه كند. بقيع سند مظلوميت هميشگي شيعه است و بررسي و آگاهي از پيشينه آن ضروري است تا گوشهاي از جايگاه تاريخي و اجتماعي پيشوايان شيعيان را نمايان سازد.
اشاره:
هشتم شوال سالگرد تخريب حرم ائمه بقيع است و از اين رو گفتوگويي با حجت الاسلام والمسلمين محمدصادق نجمي، پژوهشگر و محقق تاريخ انجام دادهايم. وي كتاب «تاريخ حرم ائمه بقيع» را نگاشته است كه حاوي نكات جالب پيشينه تاريخي اين مكان مقدس است. همچنين اين نويسنده به تازگي كتاب در رابطه با زندگي حضرت حمزه ـ ع ـ براي استفاده علاقهمندان منتشر ساختهاند.
* پيشينه قبرستان بقيع به چه زماني برميگردد و اين قبرستان نزد پيامبر اكرم ـ ص ـ و ائمه اطهار ـ ع ـ از چه منزلتي برخوردار بوده است؟
• بقيع اولين مدفن و مزاري است كه به دستور رسول اكرم ـ ص ـ و بوسيله مسلمانان صدر اسلام به وجود آمده است. اين مدفن مقدس و تاريخي در اصل «بقيعالغرقد» و در قرنهاي اخير گاهي «جنهالبقيع» نيز گفته ميشود. ابن اثير ميگويد: «در لغت بقيع به محل وسيعي كه داراي درخت و يا ريشه درخت باشد، گفته ميشود و چون مكان بقيع پيش از آن داراي درخت غرقد و ريشههاي آن بود پس از قطع اين اشجار نيز با همان اسم معروف گرديد.» در بقيع اولين كسي كه از انصار دفن شده است «اسعد بن زراره» و از مهاجرين «عثمان بن مظعون» بوده است. سمهودي ميگويد: «پس از فوت ابراهيم فرزند رسول خدا ـ ص ـ آن حضرت به صحابه فرمودند ابراهيم را به سلف صالح ما عثمان لاحق كنيد و در كنار او به خاك بسپاريد.» او ميگويد پس از دفن شدن ابراهيم در بقيع، مردم مدينه علاقهمند شدند پيكر اقوام و عشيره خود را در آنجا دفن كنند و هر يك از قبايل مدينه درختان و ريشههاي بخشي از بقيع را قطع و زمين آن را براي همين منظور آماده نمودند.
در فضيلت بقيع حديثهاي متعددي از رسول خدا نقل گرديده است. از جمله در حديثي فرمودند: «از بقيع هفتاد هزار نفر كه صورتشان مانند ماه چهارده شبه است محشور خواهند شد و بدون حساب وارد بهشت ميشوند.» در حديث ديگر آمده است كه رسول خدا ـ ص ـ در بقيع حضور يافتند و اهل قبور را بدين گونه خطاب ميكردند: «درود بر شما و خداوند ما و شما را بيامرزد.» شما پيشاهنگان ما بوديد و ما هم درپي شما خواهيم آمد. حرم ائمه بقيع كه در كتب تاريخ به عنوان مشهد و حرم اهل بيت ـ ع ـ معروف گرديده، در سمت غربي و منتهي اليه بقيع واقع شده است. در اين حرم مطهر قبر چهارتن از ائمه اهل بيت، امام مجتبي، امام سجاد، امام باقر و امام صادق ـ عليهم السلام ـ در كنار هم و به فاصله 2 تا 3 متري اين قبرها، قبر عباس عمومي گرامي رسول خدا ـ ص ـ قرار گرفته و در كنار آن نيز قبر ديگري است كه متعلق به فاطمه بنت اسد است. قبل از ويراني ساختمان اين حرم مطهر همه اين قبور ششگانه در زير گنبد و داراي ضريح زيبايي بودند. همچنين مدفن تعدادي از همسران، فرزندان، اقوام و عشيره پيامبر اسلام و جمع كثيري از صحابه و ياران آن حضرت و تعداد بيشماري از شهدا و علما در اين قبرستان قرار دارد.
* بارگاه ائمه مدفون در بقيع در چه زماني بنا شد؟
• گرچه پس از گذشت قريب به يك قرن از تخريب حرم مطهر ائمه بقيع و از بين رفتن تمام آثار اين بناي باشكوه و معنوي نميتوان همانند ساير ابنيه تاريخي و مذهبي از آثار آن به عظمت و قدمتش پي برد و تاريخ بناي آن را به دست آورد. آنچه از منابع مختلف به دست ميآيد تا حدي ميتواند ما را با تاريخ و چگونگي ساخت اين حرم شريف آشنا سازد و بيانگر وضع اين بناي فخيم و پرشكوه معنوي در طول تاريخ گردد. اجمال تاريخ اين حرم مقدس اين است كه قبور ائمه بقيع از ابتداي دفن داراي ساختمان و به مرور زمان گنبد و بارگاه بوده است و در قرون متمادي داراي خادم و دربان و داراي ظريفترين و گرانبهاترين ضريح و صندوق با زيباترين روپوش و داراي فرش و قنديل بوده است.
* در خصوص هر يك از مراحل شكلگيري بارگاه و مشخصات و تحولات آنها در طول تاريخ چه اطلاعاتي را جمعآوري كردهايد؟
• آنهايي كه با تاريخ مدينه آشنايي دارند ميدانند كه در آن زمان رسم بود كه جنازه افراد متشخص و مورد احترام به جاي گورستان عمومي در داخل منزل دفن ميشد و در برخي از موارد اين منزل تبديل به آرامگاه خانوادگي ميشد. به عنوان مثال ميتوان به دفن شدن عبدالله پدر گرامي رسول خدا ـ ص ـ در خانه اشاره كرد. در كنار قبرستان بقيع خانههاي زيادي وجود داشت كه يكي از آنها متعلق به عقيل ابن ابي طالب بود. اين خانه به آرامگاه خصوصي و خانوادگي اقوام و فرزندان رسول خدا ـ ص ـ مبدل گرديد و اولين كسي كه در داخل آن دفن شد پيكر فاطمه بنت اسد بود. پس از آن عباس عموي پيامبر در اين خانه دفن گرديد. ابن شبه متوفاي 262 هـ . ق و از قديميترين مورخان و مدينهشناسان ميگويد: «عباس ابن عبدالمطلب در داخل خانه عقيل و در كنار قبر فاطمه بنت اسد دفن شده است.» اين جمله صريح را مورخ و مدينهشناس معروف سمهودي و احمد بن عبدالحميد نيز در كتاب خود نقل نمودهاند. اين خانه به همان شكل تا زمان امام حسن مجتبي ـ ع ـ باقيمانده بود كه آن حضرت در وصيت خود به برادرشان تصريح كردند تا بدن مطهرشان را در كنار قبر رسول الله ـ ص ـ به خاك سپارند و اگر بني اميه مخالفت كردند در كنار قبر مادرشان حضرت فاطمه ـ س ـ دفن شوند. البته شيخ مفيد ـ ره ـ و طبرسي اين وصيت را چنين نقل ميكنند كه آن حضرت فرمودند در كنار فاطمه بنت اسد دفن شوند. به اين وصيت عمل شد و پيكر مطهر امام حسن مجتبي ـ ع ـ در اين خانه دفن شد. پس از آن حضرت، پيكر مطهر امام سجاد، امام باقر و امام صادق ـ عليهم السلام ـ در كنار جد بزرگوارشان امام مجتبي ـ ع ـ دفن گرديد كه اسناد و مدارك فراواني در اين زمينه وجود دارد.
* ساخت حرم و بارگاه براي مدفن ائمه اطهار ـ ع ـ از چه زماني آغاز شد و اين بارگاه چه خصوصياتي داشت؟
• ساخت حرم و بارگاه در بقيع در چند مرحله صورت گرفت. پس از زمان بنياميه كه شيعيان در سخت ترين شرايط به سر ميبردند و حتي جرأت اظهار عقيده خود را نداشتند عباسيها به روي كار آمدند و در اين زمان بود كه شيعيان به آزاديهايي دست يافتند، تا جايي كه سفاح به حقانيت امير مؤمنان ـ ع ـ اعتراف كرد و اقدام به بازگرداندن فدك به بنيالحسن نمود. طبيعي است در چنين شرايط و با برداشته شدن همه موانع، شيعيان خاندان عصمت و به ويژه سادات بنيالحسن در تعمير و توسعه مدفن ائمه بقيع و تبديل خانه عقيل به حرم به عنوان يك وظيفه ديني و نماد مذهبي اهتمام ورزند. همچنين انتساب عباسيها به عباس عموي پيامبر ـ ص ـ مهمترين انگيزه براي شيعيان آن دوره بود كه به تعمير و توسعه بارگاه جد خود اقدام كنند. بر اساس مدارك تاريخي پيكر مطهر امام صادق ـ ع ـ در سال 148 هـ . ق و پس از دوران خلافت سفاح و منصور در سالهاي 136 تا 157هـ . ق در داخل حرم و پس از تبديل شدن خانه عقيل به مسجد و زيارتگاه عمومي در كنار قبور ائمه سهگانه دفن شده است. متأسفانه در مورد تغيير و تحولي كه پس از اين تاريخ تا قرن پنجم در اين حرم شريف به وجود آمده است، اطلاع دقيق و مستند تاريخي در دست نيست ولي با توجه به بحثهاي گذشته به يقين اين حرم در طول اين سه قرن نيز مورد توجه عباسيان و شيعيان بوده و در هر فرصت ممكن به تعمير و تجديد بناي آن اهتمام ورزيدهاند.
اما مرحله بعدي تجديد بناي حرم از قرن پنجم آغاز شده كه خوشبختانه اسناد و مدارك تاريخي زيادي در اين زمينه وجود دارد. طبق مدارك مسلم تاريخي، گنبد و بارگاه حرم ائمه بقيع كه از نظر استحكام و ارتفاع، ظرافت و زيبايي بر همه قبههاي موجود در بقيع تفوق داشته و به مدت هشتصد سال سر بر آسمان ميسوده و نظر مورخان و جهانگردان را به خود جلب ميكرد، به دستور «مجدالملك ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسي البراوستاني القمي»، وزير بركيارق از سلاطين سلجوقي در بين سالهاي 486 الي 498 هـ . ق ساخته شده است. در اين زمينه مورخ معروف ابن اثير در حوادث سال 495 هـ . ق ميگويد: «در اين سال امير مدينه منظور بن عماره حسيني دنيا را وداع گفت و او معماري را كه از اهالي قم بود و از سوي مجدالملك بلاساني براي ساختن قبه حسن بن علي و عباس عموي پيامبر در مدينه به سر ميبرد، به قتل رسانيد.» همچنين مرحوم عبدالجليل قزويني زنده (در سال 556) در كتاب النقض ميگويد: «قبه حسن بن علي كه عباس بن عبدالمطلب پدر خلفا آنجا مدفون است مجدالملك فرموده است.»
شايد بهترين راه براي به دست آوردن كيفيت اين بناي شريف و مشخصات آن مراجعه به ثبت مشاهدات و خاطرات مورخان و جهانگردان باشد. مشخصات «قبهاي بزرگ و سر به فلك كشيده و بسيار مستحكم» مشترك در بين مشاهدات مورخان ميباشد؛ جهانگرداني همچون ابن جبير و ابن نجار در قرن هفتم خالد بن عيسي البلوي المغربي و ابن بطوطه (جهانگرد معروف) در قرن هشتم.
* اين گنبد و بارگاه تا چه زماني پا بر جا بود و آيا سلاطين ديگري در تعمير يا توسعه آن نقشي داشتهاند؟
• در چند مرحله تعميراتي در اين بارگاه صورت گرفته است. اولين تعمير در حرم ائمه بقيع در سال 519 هـ . ق و پس از گذشت بيست و چهار سال از ايجاد ساختمان آن ميباشد كه به دستور مسترشد بالله، خليفه عباسي انجام گرفته است. سمهودي در كتاب خود ميگويد كتيبهاي در طاق سمت قبر عباس وجود دارد كه تاريخ دقيق تعمير و سلطان وقت را نوشته است. دومين تعمير در حرم بقيع بين سالهاي 623 و 640 هـ . ق به وسيله يكي ديگر از خلفاي عباسي به نام مستنصر بالله انجام گرفته است. اين موضوع را نيز سمهودي در كتاب خود و بر اساس كتيبهاي كه در بالاي محراب حرم بقيع نصب شده است، ثابت ميكند. تعمير سوم حرم شريف متعلق به اوايل قرن سيزدهم هجري است كه به دستور سلطان محمود عثماني انجام گرفته است. فرهاد ميرزا كه در سال 1292 هـ . ق به حج مشرف شده است، مينويسد: «تعمير بقعه مباركه در بقيع از سلطان محمودخان در سنه يكهزار و دويست و سي و چهار هجري به دست محمدعلي پاشاي مصري و به امر سلطان واقع شده است.» اما نكته جالب در اينجا ويژگيها و خصوصيتهاي حرم شريف است كه نظر بسياري از مورخان را به خود جلب كرده است و به اختصار به اين ويژگيها اشاره ميكنم. اول آنكه حرم بقيع هشت ضلعي بوده است. براي نمونه ميرزا محمدحسين فراهاني كه در سال 1302 هـ . ق اين حرم شريف را زيارت كرده است، ميگويد: «چهار نفر از ائمه اثني عشر ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ است كه در بقعه بزرگي كه به صورت هشت ضلعي ساخته شده است واقعاند و اندرون و گنبد آن سفيدكاري است.» دوم آنكه حرم بقيع داراي دو در بوده است. ابن نجار مدينهشناس معروف متوفاي 647 هـ . ق ميگويد: «بقيع داراي دو در بوده است كه يكي از آنها هميشه و در تمام ساعات روز به روي زائرين باز بوده است.» سوم بارگاه بقيع محرابي هم داشته است. سمهودي يكي از كتيبهها را در بالاي محراب ذكر ميكند و چهارم آنكه حرم بقيع خادماني نيز داشته است. اين خدام شامل كفشدار و زيارتنامهخوان بود. امينالدوله در سفرنامه خود مينويسد: «يكشنبه يازدهم محرم 1316 هـ . ق هواي بقيع و زيارت ائمه هدي كردم. آنجا جز حاج صادق يزدي و يك ضعيفه كفشدار و يك سقا كسي نبود. كليددار، متولي و زيارتنامهخوان هنوز نيامده بودند» همچنين در برخي سفرنامهها براي حرم تزئيناتي ذكر شده و اينكه اين حرم صحن نداشته است.
* به نظر ميرسد اين حرم با اين خصوصيات ضريحي هم بايد داشته باشد. در مورد ضريح اين حرم توضيحاتي بدهيد:
• آنچه از تاريخ به دست ميآيد اين است كه قبور ائمه بقيع و جناب عباس از قديمالايام و بلكه پيشتر از قرن هفتم تا زمان تخريب داراي ضريحهاي متعددي بودهاند كه به مناسبت نزديكي و اتصال قبور ائمه ـ ع ـ همه آنها در داخل يك ضريح و قبر عباس عمومي پيامبر ـ ص ـ به علت فاصله آن با اين قبور داراي ضريح مستقل بوده است. همه مورخان از ظرافت و زيبايي اين ضريحها تعريف و تمجيد كردهاند. در تاريخ براي اولين بار كه از صندوق قبور ائمه بقيع سخن به ميان آمده به وسيله جهانگرد معروف ابن جبير (متوفاي 614 هـ . ق) ميباشد. او ميگويد: «قبرشان بزرگ و از سطح زمين بلندتر و داراي ضريحي از چوب ميباشد كه بديعترين و زيباترين نمونه از نظر فن و هنر است و نقوشي برجسته از جنس مس بر روي آن ترسيم و ميخكوبيهايي به جالبترين شكل در آن تعبيه شده كه نماي آن را هرچه زيباتر و جالبتر نموده است» و عدهاي مورخ ديگر كه شبيه به اين تعابير را به كار بردهاند. از آنجايي كه اين ضريح از نظر ظاهري شبيه ضريح حرم كاظمين ـ ع ـ و عبدالعظيم حسني ـ ع ـ است و اين ضريحها به دستور مجدالملك ساخته شده است، ميتوان گفت اولين ضريح بقيع نيز به دستور مجدالملك ساخته شده است. همچنين دو ضريح ديگر نيز براي بقيع ساخته و نصب شده است كه سومين آنها تا زمان تخريب اين حرم پا برجا بوده است. مرحوم سيد محسن ميگويد: «در اصفهان ضريح ديگري از فولاد به صورتي ظريف و زيبا ساخته شد كه در قسمت بالاي آن اسماء حسني با آب طلا و خط زيبا ترسيم شده بود كه با سختي فراواني به جده منتقل و به خاطر ممانعت سران مدينه سه سال متوقف و با پرداخت مبالغ كلاني به مخالفان، در حرم نصب گرديد.»
* بعد از آشنايي با تاريخ ساخت و نوع بناي حرم ائمه بقيع، مهمترين موضوع ويراني اين مكان شريف است. چه دليلي باعث شد كه اين بارگاه شريف با آن قداست والاي خود مورد هجوم و تخريب قرار گيرد و اين تخريب توسط چه كساني و با چه انگيزهاي بود؟
• يكي از آفات بزرگ و خطرناك تمام مذاهب و آيينها كجفهمي و تندرويها و برداشتهاي غلط و انحرافي و به اصطلاح قرائتهاي خودساخته از دين است كه در مقاطع مختلف از ميان پيروان همان مذاهب به وجود آمده و موجب تضعيف و تفرقه در آن مذهب گرديده است. از مصاديق و نمونههاي بارز چنين انحراف فكري و برداشتهاي ناروا، گروه خوارج هستند كه در حال حيات رسول خدا و در ميان جامعه آن روز به وجود آمدند و در زمان اميرمؤمنان ـ ع ـ گسترش يافته و سرانجام آن بزرگوار به دست يكي از عوامل همين گروه به شهادت رسيد. يكي از اوصاف خوارج كه در احاديث بدانها تأكيد شده، كثرت عبادت و تقيد آنان به نماز و روزه و قرائت قرآن است، به حدي كه عبادت ساير مسلمانان نسبت به عبادت آنها حقير و كم مينمايد. ويژگي بعدي فاصله گرفتن آنها از اسلام و دور شدنشان از روح قرآن است كه در اثر غرور و تحجر حاضر نبودند از هيچ ناصحي نصيحت بپذيرند. يكي ديگر از اوصاف خوارج تكفير مسلمانان بود تا جايي كه هر مسلمان متعهدي را كه با عقيده و تفكر انحرافي آنان موافق نبود مرتد و خارج از اسلام ميدانستند.
پس از چندين قرن از ظهور خوارج يعني در آستانه قرن هشتم نمونهاي ديگر از اين انحرافات ظاهر گرديد. احمد بن تيميه در شام مطالبي را در مسايل مختلف اسلامي خلاف مسلمات اسلام و مخالف با فتاواي علما و پيشوايان به شكل سخنراني و مكتوب منتشر كرد. علما و دانشمندان از شام و مصر و بغداد در مخالفت با نظريات او به ميدان آمدند و به نقد عقايد او پرداختند و بر انحراف و ارتداد او فتوا صادر كردند. ابن تيميه پس از چند بار زنداني شدن در مصر و شام، سرانجام در سال 728 هـ . ق در زندان دمشق از دنيا رفت. وضع به همين منوال بود تا اينكه در قرن يازدهم، در نجد حجاز فردي به نام محمد بن عبدالوهاب پا به عرصه حيات گذاشت و پس از چهار قرن بار ديگر به ترويج و تبليغ عقايد ابن تيميه پرداخت. اما دلايل مختلفي باعث شد كه ابن وهاب در فعاليتهاي خود موفق شود. از جمله آنكه وي در شهر نجد به اظهار و نشر عقايد خود پرداخت كه مردم آن را افراد دور از تمدن و معارف تشكيل ميدادند اما ابن تيميه در مركز معارف ديني قرار داشت. همچنين با متهم كردن ساير مسلمانان به كفر، مردم نجد به غارت و كسب ثروت تشويق شدند.
فتاواي فقهي وهابيان كه موضوع اصلي بحث ما است، چندين مورد است. مهمترين آنها حرمت سفر براي زيارت قبور پيامبران و صالحان و حرمت تبرك و توسل به آنان و ساختن حرم و بارگاه بر قبور آنهاست. بنابراين هرگونه توسل و تبرك جستن به ساحت پيامبران و ائمه اطهار شرك و كفر و بتپرستي محسوب ميشود و موجب حلال شدن مال و جان چنين افراد است. مرحوم آيت الله امين عاملي در كتاب خود پيرامون عقايد وهابيان مينويسد: «اعتقاد وهابيان درباره عموم مسلمانان اين است كه مسلمين پس از ايمان به كفر برگشتهاند و پس از توحيد به شرك گراييدهاند. زيرا آنان در دين بدعت گذاشتهاند و به جهت زيارت و تبرك جستن به انبياء و صالحين به كفر و شرك روي آوردهاند، لذا جنگ با آنان واجب و ريختن خون آنان و تصرف اموالشان بر مسلمانان (وهابيان) حلال است» بر اين اساس بود كه آنها به هر جا و به هر شهر و دياري دست مييافتند قبل از هر چيز به تخريب مشاهد شريفه و بقاع متبركه ميپرداختند. كشتار وهابيان در عتبات عاليات صفحهاي سياه در تاريخ اسلام است. در سال 1216 هـ . ق امير سعود با لشگري بسيار به شهر كربلا حملهور شدند. تعداد بيست هزار نفر از اهالي كربلا و زوار كشته شدند و خزانه حرم و تمام تزئينات و جواهرات حرم به تاراج رفت. همچنين آنان به هنگام تسلط بر طائف و مكه قبور جد و عموي پيامبر، خديجه همسر پيامبر و بسياري از اماكن مقدسه را ويران كردند. در ماه رمضان 1344 هـ . ق وارد مدينه شدند و پس از گذشت چند روز در هشتم شوال گنبد و بارگاه ائمه معصومين ـ ع ـ در بقيع را به كلي منهدم كردند و از اين حرم و قبور به جز قطعه سنگهايي كه در اطراف قبور نصب كردند اثر و علامتي باقي نماند. به كارگراني كه اين عمل ننگين را انجام دادند، مبلغ هزار ريال مجيدي دستمزد پرداخت گرديد. تنها حرم مطهر پيامبر اسلام ـ ص ـ آن هم در اثر ترس از قيام مسلمانان جهان از تعرض و تخريب مصون ماند كه اگر اين ترس نبود حرم پيامبر اسلام ـ ص ـ پيش از ساير بقاع مورد تعرض قرار ميگرفت. بعضي از نويسندگان وهابي اين مصونيت را بدين گونه توجيه ميكنند «كه ما اين گنبد را به عنوان يكي از گنبدهاي مسجد ميشناسيم نه به عنوان گنبد و بارگاه حرم پيامبر والا ...» و اينك با گماردن مأموران تند و خشن و گاهي چوب به دست از نزديك شدن زائران به اين حرم جلوگيري ميكنند.
يكي از جهانگردان غربي به نام مستر ريتر كه به فاصله كوتاه از ويراني اين حرم، بقيع را ديده، ويراني آنجا را چنين ترسيم ميكند: «چون وارد بقيع شدم، آنجا را همانند شهري ديدم كه زلزله شديدي در آن به وقوع پيوسته و به ويرانهاي مبدل ساخته است. زيرا در جاي جاي بقيع به جز قطعات سنگ و كلوخ به هم ريخته و تيرهاي چوب كهنه چيز ديگري نميتوان ديد. ولي اين ويرانيها و خرابيها نه در اثر وقوع زلزله و يا حادثه طبيعي بلكه با عزم و اراده انسانها به وجود آمده بود و همه آن گنبد و بارگاههاي زيبا و سفيدرنگ كه نشانگر قبور فرزندان و ياران پيامبر اسلام بود، با خاك يكسان گرديده است.» چون خبر هولناك ويراني بقاع و هتك حرمت نسبت به حرم شريف ائمه بقيع در كشورهاي اسلامي انتشار يافت مسلمانان آن را مصيبتي عظيم و حادثهاي بس بزرگ نسبت به جهان اسلام تلقي نمودند. تلگرافهاي اعتراض از سوي علما و مراجع و شخصيتهاي سياسي از عراق و ايران و هند و ساير كشورها به سوي حاكمان حجاز سرازير گرديد. مجالس درس در حوزههاي علميه و نمازهاي جماعت در مساجد تعطيل شد. مراسم عزداري به عنوان اعتراض و سوگواري تشكيل گرديد ولي چه سود كه اين حادثه بزرگ و تأسفبار به وقوع پيوست و اين آثار و ابنيه مذهبي و تاريخي كه قداست بعضي از آنها به بيش از ده قرن ميرسد، به دست گروهي متعصب و متحجر و بياطلاع به عنوان ايفاي يك وظيفه واجب مذهبي با خاك يكسان شد.
البته پس از آن وهابيان دست به مبارزه فرهنگي زدند تا وجود چنين مكاني را از منابع تاريخ حذف كنند. يكي از ابعاد آن را ميتوان در تأليفات جديد و متنوعي يافت كه در تاريخ حرمين شريفين و مدينهشناسي منتشر شده است. در اين كتابها گزارشي از اين ابنيه تاريخ ثبت نشده است. به طوري كه گويي اصلاً چنين آثاري وجود نداشته است. يكي از اين تأليفات كه در سال 1412هـ . ق منتشر شده كتابي است به نام «تاريخ المعالم المدينه المنوره قديماً و حديثاً» به قلم سيد احمد ياسين. مؤلف در اين كتاب چهارصد صفحهاي تا آنجا كه توانسته است آثار قديمي و تازههاي مدينه را از مساجد و قلعهها و چاهها با عكس و شرح و تفصيل معرفي نموده ولي از بقيع، حساسترين اثر تاريخي مدينه فقط در هفت سطر و به عنوان گورستان عمومي مردم مدينه ياد نموده است.
منبع: پايگاه اطلاع رساني رسا
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام
نام : جعفر (به معنى نهر جارى پرفايده )،(ششمين امام كه به امر خداوند تعيين شد) |
امام جعفر صادق عليه السلام در هفدهم ماه ربيع الاول سال 83 هجرى در مدينه منوره ديده به جهان گشود. پدر بزرگوار ايشان امام محمد باقر(ع ) و مادر گرامى اش ام فروه مى باشد. امام صادق (ع ) پس از شهادت امام محمد باقر(ع ) عهده دار امر مقدس امامت شد. دوران امامت ايشان سى و چهار سال يعنى از سال 114 هجرى تا 148 هجرى بود. امام صادق (ع ) در دوران امامت خود با خلفاى بنى اميه و بنى عباس معاصر بود. زيرا در زمان ايشان بود كه حكومت بنى اميه سرنگون شده و امويان جاى خود را به عباسيان دادند.
امام صادق (ع ) حدود 50 سال از عمر شريف خود را در حكومت بنى اميه گذراند و بقيه عمر مباركش در دوران حكومت بنى عباس سپرى شد. دوران تغيير حكومت از بنى اميه به فرزندان عباس ، و نزاع ميان بنى اميه و بنى عباس بر سر حكومت شرايط مناسب را پديد آورد تا امام صادق عليه السلام به ترويج و نشر علوم و آثار اسلامى بپردازد و با تربيت شاگردانى عالم و دانشمند و فقيه ، زمينه گسترش علوم اسلامى را در اقصى نقاط جهان فراهم آورد. به طورى كه تربيت يافتگان دانشگاه بزرگ امام صادق عليه السلام را حدود چهار هزار نفر ذكر كرده اند كه در علوم مختلف اعم از فقه ، حديث ، تفسير، كلام علوم طبيعى و غيره از مجلس درس امام ششم (ع )، كسب علم و دانش نموده اند.
از جمله هزاران شاگرد امام صادق (ع ) جابربن حيان را مى توان نام برد كه پدر علم شيمى به شمار مى رود. امام صادق (ع ) در دوران امامت خود عليرغم فشارها و تنگناهايى كه همواره حكام اموى و سپس بنى عباس و به ويژه منصور دوانيقى ايجاد مى نمود در راه پاسدارى از دين خدا از پاى ننشست و به گسترش و بسط علوم الهى در زمينه هاى گوناگون پرداخت ، و ذخائر ارزشمند و گرانقدرى را براى بشريت به يادگار گذارد.
امام صادق عليه السلام محبوب ترين شخصيت جامعه اسلامى بودند و شخصيت روحانى و معنوى و علمى ايشان ، منصور دوانيقى خليفه عباسى را بر آن داشت كه به هر وسيله ممكن آن حضرت را به شهادت برساند. لذا در 25 شوال سال 148 هجرى قمرى و در سن 65 سالگى امام ششم عليه السلام به دستور منصور دوانيقى به شهادت رسيد. مرقد شريف امام صادق عليه السلام در قبرستان بقيع قرار دارد.
گذرى بر زندگى امام ششم حضرت صادق (ع )
ويژگيهاى زندگى امام صادق (ع )
جـعفر بن محمد، امام صادق (عليه السلام ) در ميان برادرانش جانشين و وصىّ پدرش بود و بـعـد از پـدر، عـهـده دار مـقـام امـامـت گـرديـد. او از نـظـر فـضـايـل ، برترين آنان بود و در مقام و منزلت در نزد شيعه و سنّى از همه برادرانش ، بـرتـر و بـلنـدمـقـام تـر و نـامـدارتـر بـود. و بـه قـدرى از عـلوم او نـقـل كرده اند كه در همه جا پخش شده و از مسافر و غير مسافر از گفتار آن حضرت بهره مـنـد مـى شـدنـد و آن انـدازه كـه عـلمـا و دانـشـمـنـدان از او نـقـل حـديـث كـرده انـد، از هـيـچـكـس از افـراد خـانـدان آن حـضـرت ، آن انـدازه نـقـل نـكرده اند و راويان و اهل آثار، به قدرى كه از او بهره مند شده اند از ديگران بهره مـنـد نـشـده انـد، چـرا كـه دانـشـمـنـدان حديث شناسى كه نام راويان مورد اطمينان از علوم آن حضرت را برشمرده اند ـ با همه اختلاف در عقيده و گفتار ـ به ((چهار هزار نفر)) مى رسد و دلايل صدق امامت امام صادق (عليه السلام ) آنچنان آشكار است كه قلبها را حيران كرده و زبـان دشـمـن را از اشـكـال تـراشـى و خـرده گـيـرى لال نـمـوده اسـت . امـام صـادق (عـليـه السـلام ) بـه سـال 83 هـجـرت (17 ربـيـع الاوّل ) در مـديـنـه چـشـم بـه جـهـان گـشـود و در (25) مـاه شوّال ، سال 148 هجرى در سن 56 سالگى به شهادت رسيد.
قـبـر شريفش در قبرستان بقيع (واقع در مدينه ) در كنار قبر پدر و جدّ و عمويش امام حسن مجتبى (عليه السلام ) مى باشد. مادرش ((اُمّ فَروه )) نام داشت كه دختر قاسم بن محمّد بن ابوبكر است .
آن حضرت 34 سال امامت كرد، پدرش امام باقر (عليه السلام ) او را وصىّ خود قرار داد و به طور آشكار، به امامت او تصريح كرد.
دلايل امامت امام صادق (ع )
1 ـ ((ابـوالصَّباح كنانى )) مى گويد: روزى امام باقر (عليه السلام ) به پسرش امام صـادق (عـليـه السـلام ) نـگـاه كـرد و فرمود: آيا اين شخص را مى نگريد؟ اين شخص از كسانى است كه خداوند در شاءن آنان فرموده است :
((وَنُرِيدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ)). (109)
((اراده مـا بـر ايـن قـرار گـرفـتـه كـه بـه مـستضعفين نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثين روى زمين قرار دهيم )).
2 ـ ((جابر بن يزيد جُعْفى )) مى گويد: از امام باقر (عليه السلام ) درباره امام صادق (عـليـه السـلام ) سـؤ ال شـد، فـرمـود:((سـوگـنـد بـه خـدا او قـيـام كـنـنـده آل محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) است )).
3 ـ ((عـلى بـن حـكـم )) از طـاهـر (يـكـى از يـاران امـام بـاقـر) نـقـل مـى كـنـد كه گفت :((من در حضور امام باقر (عليه السلام ) بودم ، جعفر (امام صادق ) بـه پـيـش آمـد، امـام بـاقـر (عـليـه السـلام ) فـرمـود:((هذا خَيْرُ الْبَرِيَّة ؛ اين شخص (از) برترين آفريدگان است )). (110)
4 ـ در ((حـديـث لَوْح )) (كـه قـبلاً در شرح حال امام سجّاد و امام باقر (عليهماالسلام ) ذكر شد كه از طرف خداوند به پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) رسيده و توسّط جابر بـن عـبـداللّه انـصـارى بـه امـام بـاقـر (عـليـه السـلام ) نقل يافته )تصريح به امامت امام صادق (عليه السلام ) بعد از پدرش ،شده است .
5 ـ و هـمـچـنين دلايل عقلى (كه قبلاً ذكر شد) بيانگر صدق امامت آن حضرت است ؛ زيرا به حـكم عقل ، امام بايد برترين فرد امّت باشد و امام صادق (عليه السلام ) برترين فرد بـود؛ چـون بـرتـرى او درعـلم و زهـد و عـمل ، بر همه مردم و بر برادران و پسرعموهايش آشكار بود.
و نـيـز بـه حـكم عقل ، امامت براى كسى كه داراى مقام عصمت ، همچون عصمت پيامبران نيست ، بـاطـل و بـى اسـاس اسـت و هـمـچـنـيـن كـسـى كـه در عـلم و دانـش ، كامل نيست شايستگى مقام امامت را ندارد.
و پرواضح بود كه مدّعيان امامت در عصر آن حضرت ، نه داراى مقام عصمت بودند و نه به كـمـال عـلم در جـهـت ديـن رسـيـده بـودنـد و هـمـيـن مـطـلب دليـل انـحصار امامت به وجود امام صادق (عليه السلام ) مى باشد؛ زيرا در هر زمانى به وجود امام معصوم (رهبرى كه گناه و اشتباه نكند) نياز است ، طبق آنچه كه قبلاً ذكر شد.
6 ـ و نـيـز مـعـجـزاتـى كـه مطابق نقل راويان به وسيله امام صادق (عليه السلام ) بروز كـرده ، بـيـانگر صدق امامت او و حقّانيت اوست و حاكى از بطلان ادّعاى ديگر مدّعيان امامت مى باشد.
به عنوان نمونه
((ابـوبـصير)) مى گويد:((به مدينه رفتم و با كنيزك خود همبستر شدم ، سپس از خانه بـيـرون آمـدم كـه بـه حـمـّام (بـراى غسل جنابت ) بروم ، عدّه اى از دوستان را ديدم كه به ديـدار امـام صـادق (عـليـه السـلام ) مـى رونـد، تـرسيدم كه آنان از من پيشى گيرند و من تـوفـيـق ديـدار آن حـضـرت را نـداشـتـه بـاشـم لذا بـا آنـان (در حـال جـنـابـت ) به راه افتادم تا به محضر امام صادق (عليه السلام ) رسيديم ، وقتى در برابرش قرار گرفتم ، نگاهى به من كرد و فرمود:
((اى ابـابـصـيـر! آيـا نمى دانى كه براى شخص جنب روا نيست به خانه هاى پيامبران يا به خانه هاى فرزندان پيامبران بروند؟!))
شرمگين شدم و عرض كردم :((اى فرزند رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) جمعى از دوسـتـان به محضر شما مى آمدند آنان را ملاقات كردم ديدم اگر با آنان به خدمت شما نيايم ، از ديدار شما محروم خواهم شد و ديگر هرگز چنين كارى نمى كنم ، سپس از محضر آن حضرت بيرون آمدم )).
و روايات بسيارى مانند روايت فوق نقل شده كه بيانگر معجزات و اخبار آن حضرت از غيب است كه ذكر آنها در اينجا به طول مى انجامد و در اينجا به همين مقدار اكتفا مى شود.
فرزندان امام صادق (ع )
امام صادق (عليه السلام ) داراى ده فرزند بود:
1 ـ اسماعيل .
2 ـ عبداللّه .
3 ـ اُمّ فروه (كه مادرشان فاطمه دختر حسين پسر امام سجّاد (عليه السلام ) بود).
4 ـ موسى (عليه السلام ) .
5 ـ اسحاق .
6 ـ محمّد.
7 ـ عباس .
8 ـ على .
9 و 10 ـ اسماء و فاطمه ـ كه از مادران مختلف بودند.
((اسـمـاعـيـل )) بـزرگـتـريـن فـرزنـد امام صادق (عليه السلام ) بود و امام صادق (عليه السلام ) بسيار او را دوست داشت و به او علاقه نشان مى داد.
گـروهـى از شـيـعـيـان ، گـمـان مـى كـردند كه امام بعد از حضرت صادق (عليه السلام ) اسـمـاعـيـل اسـت ؛ زيـرا سـنّ او از هـمـه برادرانش بيشتر بود و امام صادق (عليه السلام ) علاقه خاصى به او داشت و او را بسيار احترام مى كرد.
سرگذشت اسماعيل اوّلين پسر امام صادق (ع )
اسـمـاعـيل در زمان حيات امام صادق (عليه السلام ) در ((عُرَيْض )) (درّه اى در يك فرسخى مـديـنـه ) از دنيا رفت ، اصحاب امام او را به مدينه به حضور امام صادق (عليه السلام ) آوردند و جنازه او در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد.
نـقـل شـده اسـت كـه امـام صـادق (عـليـه السـلام ) در مـرگ اسماعيل بسيار ناراحت و اندوهگين شد و دنبال جنازه او با پاى برهنه و بدون ((ردا)) حركت مـى كـرد و دستور داد چند بار تابوت او را به زمين گذاردند و سپس بلند كردند و مكرر روپـوش او را كـنـار مـى زد و بـه صـورت او نـگـاه مـى كـرد و با اين كار مى خواست به گـروهـى از اصـحـابش كه به امامت اسماعيل بعد از پدر معتقد بودند، بفهماند كه او مرده است و ديگر شبهه اى در مورد زنده بودن او بجاى نماند.
وقـتـى كـه اسـمـاعـيل از دنيا رفت ، آنان كه معتقد به امامت او بعد از پدرش بودند، از اين عـقـيده دست كشيدند، تعداد اندكى از اصحاب امام صادق (عليه السلام ) كه نه از اصحاب نزديك و نه از روايت كنندگان از جانب او بودند، بلكه از افراد دور و اطراف بودند، بر عقيده خود به امامت اسماعيل باقى ماندند!
بـعـد از شهادت امام صادق (عليه السلام ) گروهى از اصحاب او، به امامت امام موسى بن جـعـفـر (عـليـهـماالسلام ) بعد از پدرش ، اعتقاد داشتند و بر همين عقيده باقى ماندند. ولى افراد ديگر (فرقه اسماعيليه ) بر دو گروه تقسيم شدند:
الف : گـروهـى از عـقيده به زنده بودن اسماعيل دست برداشتند و به امامت پسر او ((محمّد بـن اسـمـاعـيـل )) مـعـتـقـد شـدنـد، بـر ايـن اسـاس كـه گـمـان كـردنـد، امـامـت حـق پـدر او (اسـمـاعـيـل ) بـود و فـرزنـد اسـمـاعـيـل سـزاوارتـر بـه مـقـام امـامـت اسـت تـا بـرادر اسماعيل .
ب : گـروه ديـگـر هـمـچـنـان مـعـتقدند كه اسماعيل زنده است و امام هفتم مى باشد، اين گروه اكـنـون بـسيار اندكند كه نمى توان كسى را به اين نام ، نشان داد و اين دو گروه را به عـنـوان ((اسـمـاعـيليّه )) مى نامند، ولى آنچه امروز از فرقه اسماعيليه معروف است ، همان گـروه اوّلنـدكـه مـى گـويـنـد:((امامت بعدازاسماعيل درميان فرزندان او تا روز قيامت ادامه دارد)).
http://www.ghadeer.org/site/dowran/masomin/INDEX.htm